دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد ده ساله شد


پیش درآمد: ده سال از آغاز انتشار این وبلاگ گذشته‌است. پوست خربزه‌ای که یکی از دوستان به عنوان هدیه تولد 26 سالگی به زیر پای من انداخت و تا امروز که 36 سالگی را پشت سر گذاشته‌ام به تواتر و بسته به احوالات نگارنده، مکاشفات درونی و دریافت‌های سال‌های مختلف زندگی، مطالب متنوعی در آن نگارش و با خوانندگان به اشتراک گذاشته شده است. در طی این دهه شیوه زندگی به صورت مجازی و نشر محتوای الکترونیکی و اینترنتی مورد توجه فارسی‌زبانان بوده و مدیوم‌ها و رسانه‌های اجتماعی متعددی مانند اورکات، Gazzag، توئیتر، گودر، فرندفید، لینکداین، یاهو 360، فیسبوک، گوگل‌پلاس، اینستاگرام، وایبر، تلگرام  و غیره و غیره پا به عرصه گذاشته‌اند. برخی از این شبکه‌های اجتماعی در همین سال‌ها اوج گرفته‌اند و برخی دیگر تعطیل شده و یا روزهای افول خود را را می‌گذرانند؛ اما با وجود نوبت مهاجرت تولیدکنندگان محتوای فارسی در این شبکه‌ها، علاقه نگارنده به نوشتن در وبلاگستان همچنان تداوم داشته‌است. وبلاگ‌نویسی در دهه‌های 1370 و 1380 بیشتر به صورت روزنگاری‌های شخصی و وقت‌گذرانی و تفریح در بین مردم رواج داشت؛ اما از نیمه دهه 1380 تا به امروز با رشد دسترسی مردم به اینترنت و تبدیل شدن وبلاگستان به رسانه‌ای مستقل و فراگیر، امکان طرح آرا و نظرات مختلف با برد اجتماعی چشمگیر فراهم شده و امروزه کمتر کسی صرفاً برای وقت‌گذرانی وبلاگ‌نویسی روی می‌آورد. امروز کارکردهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی مختلفی را می‌توان از وبلاگ‌ها انتظار داشت و پیدایش و رشد مفاهیمی نظیر شهروند ـ خبرنگار، جامعه مجازی و یا فضای سایبری مرهون تلاش هزاران وبلاگ‌نویس در اقصی نقاط جهان می‌باشد. دیوار آزاد همانطور که در مطالب گذشته اشاره شده؛ به نوعی ادامه مسیر یک نشریه و تشکل دانشجویی بوده که نگارنده در دوره تحصیل خود به همراه دوستان دیگری به شکل نشریه کاغذی و یا برد فرهنگی در آن فعالیت می‌کرده است. مطالب منتشر شده در این رسانه همراه با تحولات شخصیتی نگارنده و حوادث و وقایع اجتماعی رخ داده در پیرامون وی به رشته تحریر درآمده و به خوبی سیر تکاملی و دگردیسی افکار و آرای وی را نشان داده و نمایندگی می‌کند و هرچند مانند یک خبرگزاری و یا یک شبکه اجتماعی بزرگ و پر مخاطب نیست اما میدان کار مشخصی را در اختیار نگارنده قرار داده تا بر اساس یافته‌های خود با دیگران بحث و تبادل نظر نماید.


قصار در آمار: در طی ده سال گذشته مجموعا 177 مطلب در این وبلاگ نگارش شده؛ یعنی به طور متوسط هر یک ماه و نیم یک مطلب جدید پست و به انتشار رسیده است. همچنین بر اساس گزارش سیستم بلاگ‌اسکای این وبلاگ از بدو تأسیس تاکنون 128651 با مورد بازدید کاربران قرار گرفته که البته لزوما آمار دقیقی از فعالیت کاربران نیست اما با مبنا قرار دادن این تعداد بازدید در طی این مدت دیوار آزاد به طور متوسط روزانه 35 بار بازدید شده است. در ضمن از مجموع بازدیدهای انجام شده از این وبلاگ 65843 بازدید بر روی مشاهده پست‌های منتشر شده متمرکز بوده که نشانگر این است که از هر دو بازدید انجام شده یک مورد با هدف دنبال کردن مطلب مشخصی توسط کاربران صورت پذیرفته است. همچنین کاربران مختلف مجموعاً 666 بار در انتهای یادداشت‌های منتشر شده کامنت و یادداشت نوشته‌اند که به طور متوسط سهم هر پست وبلاگ 3.8 کامنت می‌باشد.
در خصوص دسته‌بندی مطالب، در این وبلاگ مجموعاً 177 پست وبلاگی در 10 گروه مختلف مطلب منتشر شده که همانطور که از شکل زیر پیداست به ترتیب عبارتند از: پرونده ویژه (48 مطلب، 27.1% از کل مطالب)، از نگاه دیگران (27 مطلب، 15.3% از کل مطالب)، شعرانه (25 مطلب، 14.1% از کل مطالب)، نقد سینمایی (20 مطلب، 11.3% از کل مطالب)، روزنگاری‌ها (20 مطلب، 11.3% از کل مطالب)، مکاشفات درونی (11 مطلب، 6.2% از کل مطالب)، فرهنگی ـ اجتماعی (9 مطلب، 5.1% از کل مطالب)، چهارفصل بلوغ (9 مطلب، 5.1% از کل مطالب)، داستان کارتونی (6 مطلب، 3.4% از کل مطالب) و از دیچه دوربین (26 مطلب، 1.1% از کل مطالب). همچنین سال 1391 با انتشار 41 پست (به طور متوسط 3.4 پست در ماه) پر مطلب‌ترین سال وبلاگ و سال 1388 با انتشار تنها 5 پست کم‌مطلب‌ترین سال این وبلاگ بوده‌اند. 


پی‌نوشت: امروزه بسیاری از وبلاگ‌نویسان دست از به روزرسانی بلاگ‌هایشان برداشته و به سرویس‌های اجتماعی دیگر مهاجرت کرده‌اند. به همین دلیل قطعاً وبلاگ‌نویسی رونق گذشته را ندارد و ممکن است وبلاگستان رسانه‌ای رو به زوال به نظر برسد؛ اما به عقیده نگارنده با خروج جمع بزرگی از توده مردم از فضای وبلاگستان و سرازیر شدن آنها به شبکه‌های اجتماعی دیگر فضا برای نوشتن صاحبان اندیشه بیش از پیش گشوده شده و به جای افسوس باید به خروجی وبلاگ‌های همچنان به روز امیدوار بود. دیوار آزاد با تکیه به همین ایده همچنان به روز می‌شود و امید است مطالب آن چون گذشته مورد توجه خوانندگان محترم قرار داشته باشد.

یادی از دیوار ۲ (2 Divar Memorial)


پیش درآمد: چند سال قبل اشارات تنی چند از دانشجویان متأخر در خصوص جریانات شورای صنفی دانشگاه دوره دانشجویی ما در یکی از صفحات منتسب به دانشجویان و فارغ‌التحصیلان آن دانشگاه درفیسبوک بهانه‌ای شد تا با انتشار یکی از شماره‌های نشریه دانشجویی دیوار در قالب یک پست وبلاگی یادی از آن دوران بشود. به برکت اثاث‌کشی هفته قبل در لابلای کاغذهای قدیمی و کتاب‌ها و نوشته‌های مختلف، دست‌نوشته‌ای پیدا کردم که یکی از دوستانم در آن سالها در یکی از شب‌های دانشجویی که در منزل من میهمان بود نوشته بود و با توجه حال و احوال زندگی ما در یک دهه بعد به نظر می‌رسد فحوای کلام این نوشته همچنان تر و تازگی خودش را حفظ کرده است. در نتیجه به صورت خارج از وقت و به قول امروزی‌ها یهویی  انگیزه نگارش این مطلب و انتشار تصویر آن نوشته به منظور یاد کردن از آن دوران  ایجاد شد.


دیوار آزاد هفت ساله شد


پیش درآمد: دیروز همزمان با زادروز نگارنده این وبلاگ هفت ساله شد. پوست خربزه‌ای که یکی از دوستان به عنوان هدیه تولد به زیر پای من انداخت و تا به امروز به تواتر و بسته به احوالات نگارنده، مکاشفات درونی و دریافت‌های سال‌های مختلف زندگی، مطالب متنوعی در آن نگارش و با خوانندگان به اشتراک گذاشته شده است. در طی این سال‌ها مدیوم‌ها و رسانه‌های اجتماعی متعددی مانند توئیتر، گودر، فرندفید، لینکداین، یاهو 360، فیسبوک، گوگل‌پلاس، اینستاگرام، وایبر و غیره و غیره پا به عرصه تولید محتوای الکترونیکی و اینترنتی گذاشته‌اند. برخی از این شبکه‌های اجتماعی در همین سال‌ها اوج گرفته‌اند و برخی دیگر تعطیل شده و یا روزهای افول خود را را می‌گذرانند؛ اما به اعتقاد نگارنده هنوز مدیوم جایگزین مناسبی برای وبلاگ در طی این سال‌ها مطرح نشده است. وبلاگ‌نویسی در دهه‌های 1370 و 1380 بیشتر به صورت روزنگاری‌های شخصی و وقت‌گذرانی و تفریح در بین مردم رواج داشت؛ اما از نیمه دهه 1380 تا به امروز با رشد دسترسی مردم به اینترنت و تبدیل شدن وبلاگستان به رسانه‌ای مستقل و فراگیر، امکان طرح آرا و نظرات مختلف با برد اجتماعی چشمگیر فراهم شده و امروزه کمتر کسی صرفاً برای وقت‌گذرانی وبلاگ‌نویسی روی می‌آورد. امروز کارکردهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی مختلفی را می‌توان از وبلاگ‌ها انتظار داشت و پیدایش و رشد مفاهیمی نظیر شهروند ـ خبرنگار، جامعه مجازی و یا فضای سایبری مرهون تلاش هزاران وبلاگ‌نویس در اقصی نقاط جهان می‌باشد. دیوار آزاد همانطور که در مطالب گذشته اشاره شده؛ به نوعی ادامه مسیر یک نشریه و تشکل دانشجویی بوده که نگارنده در دوره تحصیل خود به همراه دوستان دیگری به شکل نشریه کاغذی و یا برد فرهنگی در آن فعالیت می‌کرده است. مطالب منتشر شده در این رسانه همراه با تحولات شخصیتی نگارنده و حوادث و وقایع اجتماعی رخ داده در پیرامون وی به رشته تحریر درآمده و به خوبی سیر تکاملی و دگردیسی افکار و آرای وی را نشان داده و نمایندگی می‌کند و هرچند مانند یک خبرگزاری و یا یک شبکه اجتماعی بزرگ و پر مخاطب نیست اما میدان کار مشخصی را در اختیار نگارنده قرار داده تا بر اساس یافته‌های خود با دیگران بحث و تبادل نظر نماید.


قصار در آمار: در طی هفت سال گذشته مجموعا 126 مطلب در این وبلاگ نگارش شده؛ یعنی به طور متوسط هر 21 روز یک مطلب جدید پست و به انتشار رسیده است. همچنین بر اساس گزارش سیستم بلاگ‌اسکای این وبلاگ از بدو تأسیس تاکنون 72733 با مورد بازدید کاربران قرار گرفته که البته لزوما آمار دقیقی از فعالیت کاربران نیست اما با مبنا قرار دادن این تعداد بازدید در طی این مدت دیوار آزاد به طور متوسط روزانه 32 بار بازدید شده است. در ضمن از مجموع بازدیدهای انجام شده از این وبلاگ 15703 بازدید بر روی مشاهده پست‌های منتشر شده متمرکز بوده که نشانگر این است که از هر پنج بازدید انجام شده یک مورد با هدف دنبال کردن مطلب مشخصی توسط کاربران صورت پذیرفته است. همچنین کاربران مختلف مجموعاً 593 بار در انتهای یادداشت‌های منتشر شده کامنت و یادداشت نوشته‌اند که به طور متوسط سهم هر پست وبلاگ 4.7 کامنت می‌باشد.
در خصوص دسته‌بندی مطالب، در این وبلاگ مجموعاً 126 پست وبلاگی در 9 گروه مختلف مطلب منتشر شده که همانطور که از شکل زیر پیداست به ترتیب عبارتند از: پرونده ویژه (38 مطلب، 30.2% از کل مطالب)، از نگاه دیگران (25 مطلب، 19.8% از کل مطالب)، روزنگاری‌ها (14 مطلب، 11.1% از کل مطالب)، نقد سینمایی (13 مطلب، 10.3% از کل مطالب)، شعرانه (11 مطلب، 8.7% از کل مطالب)، مکاشفات درونی (8 مطلب، 6.3% از کل مطالب)، فرهنگی ـ اجتماعی (7 مطلب، 5.6% از کل مطالب)، چهارفصل بلوغ (5 مطلب، 4.0% از کل مطالب) و داستان کارتونی (5 مطلب، 4.0% از کل مطالب). همچنین سال 1391 با انتشار 41 پست (به طور متوسط 3.4 پست در ماه) پر مطلب‌ترین سال وبلاگ و سال 1388 با انتشار تنها 5 پست کم‌مطلب‌ترین سال این وبلاگ بوده‌اند. 


پی‌نوشت: امروزه بسیاری از وبلاگ‌نویسان (از جمله تنی چند از دوستان نگارنده) به دلایل مختلف دست از به روزرسانی بلاگ‌هایشان برداشته و به سرویس‌های اجتماعی دیگر مهاجرت کرده‌اند. به همین دلیل قطعاً وبلاگ‌نویسی رونق گذشته را ندارد و ممکن است وبلاگستان رسانه‌ای رو به زوال به نظر برسد؛ اما به عقیده نگارنده با خروج جمع بزرگی از توده مردم از فضای وبلاگستان و سرازیر شدن آنها به شبکه‌های اجتماعی دیگر فضا برای نوشتن صاحبان اندیشه بیش از پیش گشوده شده و به جای افسوس باید به خروجی وبلاگ‌های همچنان به روز امیدوار بود. دیوار آزاد با تکیه به همین ایده همچنان به روز می‌شود و امید است مطالب آن چون گذشته مورد توجه خوانندگان محترم قرار داشته باشد.

سال نو مبارک (Happy New Year)



هفت سین امسال ما ماهی قرمز نداشت! اما به جاش بز داشت!

مهربانه برای تمرین مهربانی


مهربانه آمده است تا پُلی استوار باشد بین بنگاه‌های خیریه و حامیان اینترنتی؛ تلاش‌گرانی که رؤیاهای خیرخواهانه خود را در قالب پروژه‌هایی دقیق، روشن و مشخص تعریف می‌کنند، و حمایت‌گرانی که به این رؤیاها جامه عمل می‌پوشانند. مهربانه آمده است تا زندگی را برای همه زیباتر کند. بیایید زیبایی‌ها را، شادی‌ها را با هم تقسیم کنیم!


پروژه‌های مهربانه توسط سازمان‌ها و موسسات خیریه دارای مجوز رسمی تعریف می‌شوند. هر پروژه هدف کاملا مشخصی دارد، سرمایه مورد نیاز آن دقیقا معلوم است، و زمان محدودی برای تحقق آن تعریف می‌شود. مهربانه محدودیتی در تعریف پروژه‌ها اعمال نمی‌کند، و میزان موفقیت پروژه‌ها را به مشارکت و حمایت کاربران وابسته می‌کند. اگر پروژه‌ای در زمان تعیین شده توانست بودجه هدفش را جذب کند،‌موفق تلقی شده و پروژه اجرا می‌شود. در غیر این صورت پروژه لغو شده و هزینه‌های دریافتی کاربران به آنها برگشت داده می‌شود. این مدل که به نام «همه یا هیچ» معروف است، یکی از کاراترین مدل‌های جمع‌آوری کمک‌های مردمی در فضاهای آنلاین و از سیاست‌های کلی مهربانه است.

برای کسب اطلاعات بیشتر از وب‌سایت مهربانه به آدرس mehrabane.ir بازدید نمایید.

پی‌نوشت: مهربانه تلاش برخی از دوستان من برای مشارکت اجتماعی است. اینها آدم‌های خوبی هستند و فعالیت‌هایشان خیرخواهانه و مردم‌پسندانه است. اگر دوست داشتید در برنامه‌هایشان مشارکت داشته باشید از طریق وب‌سایت ایشان اقدام نمایید

در رثای دوست


بعضی‌ها هستند که جای مشخصی در زندگی و معاشرت‌های ما پیدا نمی‌کنند. هم‌دوره‌های دانشگاه، دوستان ایام قدیم؛ همکاران محیط کار جدید؛ و مانند اینها. احتمالا با من موافق هستید که گرفتار شدن به نوعی ماشینیسم اجتماعی در زندگی روزمره امروزی به ندرت مجالی برای فرد باقی می‌گذارد تا معاشرت‌های گسترده‌ای با افراد مختلف داشته باشد. به نظر می‌آید حلقه‌ای متشکل از اعضای خانواده؛ دوستان و همکاران پیرامون هرکدام از ما شکل می‌گیرد که مانع از داشتن دید نسبت به موقعیت‌های زمانی و مکانی فرادست ما می‌شود. اما سیر حوادث زندگی گاهی به ما نظمی که برای زندگی خود شکل داده‌ایم تلنگر می‌زند؛ اعتراض می‌کند و ما را از رؤیای خوش‌خیالانه‌ای که در آن غرق شده‌ایم، بیدار می‌کند ...

همه می‌دانیم مرگ نوبتی نیست؛ مرگ احتمالاً نقطه پایان مسیر نیست؛ مرگ حق است و غیره و غیره. اما مرگ برای همه ما قطعاً ناراحت‌کننده است. برای خانواده‌ای که فرزندش را از دست داده و البته برای دوستانی که بخشی از تاریخ‌شان را با مرگ یک دوست از دست می‌دهند. 
من اهل عزاداری و گله‌گذاری و آه و ناله نیستم؛ اما سالی که با مرگ یک دوست آغاز شود؛ قطعاً سال خوبی نیست. شاید به جای گذر از حوادث (که در آن همه ماهر شده‌ایم گویا)، باید قدری بیاندیشیم برای دوستی‌هایی که از دست داده‌ایم؛ و البته آنها که هنوز از دست‌شان نداده‌ایم و فقط بیرون از آن حلقه عرفی معاشرت‌هایمان جای‌شان گذاشته‌ایم.

دوست مشمار آنــکـه در نـعـــمــت زنـــد   لاف یاری و بـــرادر خـوانـدگـی
دوست آن باشـد که گیـرد دست دوست  در پریشان حالی و درماندگی

پی‌نوشت: بنا به درخواست پدر یکی از دوستان از دست رفته، نام مطلب تغییر یافته و تصویر انتخاب شده از دوستان ار دست رفته نیز برای عدم ایجاد شائبه وجود ارتباط بین مرگ این عزیزان به یکدیگر از پست حذف شده است.

درباره توهم فانتزی (About Illusionic Fantasy)


نوشته پیشین بحث حضوری و غیرحضوری چالش‌برانگیزی بین نگارنده و تنی چند از دوستان ایجاد نموده و بعضاً این سوءتفاهم را باعث شده تا گروهی از آنها خود را مخاطب انتقادات مربوطه فرض نمایند. هرچند اشتباه از نگارنده است که نتوانسته فارغ از مباحثات مفصلی که داشته به خوبی حق مطلب را ادا کند و اشاره به برخی از مصادیق و موقعیت‌ها شبهه‌انگیز به نظر رسیده‌اند، اما ضمن احترام به نظرات عزیزانی که یا حضوراً چوب زدند و یا با قلم‌های شیوا نقطه‌نظرات خودشان را بیان نمودند، مجدداً قصد دارم بر مطالب و مباحث مطرح شده در آن نوشته تأکید مجدد بنمایم. جان کلام بحث همان مسأله طول و عرض داشتن زندگی است که در شرایط سنی و اجتماعی افرادی نظیر بنده خیلی دغدغه‌زا و پر فراز و نشیب است و غیره و غیره.

البته این نکته ناگفته نماند که در بین برخی از مباحثات گفتاری و نوشتاری و حتی سکوت‌های معنی‌دار برخی دیگر از مخاطبان پای ثابت دیوار آزاد به وضوح نوعی ندانم‌گرایی و دانایی‌هراسی از مواجه شدن با برخی از واقعیت‌های انکار‌ناپذیر زندگی هرکدام از ما، وجود دارد که خود موضوع بحث دیگری است که در نوشته‌های آتی حتماً مورد توجه قرار خواهد گرفت.

گلدن گلوب، فرهادی و دیگر هیچ


گلدن گلوب، فرهادی و دیگر هیچ (Golden Globe, Farhadi & Nothing More)


نه اینکه به غرولند کردن راجع به رویدادهای سینما شهره شده‌ایم در بین دوستان و تمام سال گذشته را به نقد انتخاب فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی (به عنوان بهترین اثر فیلمساز بنا به نظر منتقدان و دوستان) و نماینده ایران در هشتاد و چهارمین دوره جوایز آکادمی اسکار به سر برده‌ایم؛ لذا ابراز خوشحالی کردن از این فتح‌الباب در جوایز سینمایی اعطا شده به کشتی عنقریب به گل نشسته سینمای ایران نمی‌تواند حداقل از سوی منتقدان  فرهادی و نگاهش به داستان و سینما مورد انتظار باشد؛ اما چون ایشان در هنگام دریافت جایزه از دستان مدونا بسیار مؤدبانه (!) ظاهر شده و اصطلاحاً دست و پایشان را گم نکردند و حرکات ناموزون و دور از شأن به زعم برخی از مدیران بی‌نظیر دستگاه اجرایی فرهنگی ننمودند و البته در بیانات‌شان اشاره نیکویی به صلح‌طلبی ملت ایران داشتند بر یکان یکان آحاد ملت مقرر است به پاس این شهامت و بیان شیوا که موجبات کسب غرور و عزت ملی است کلاه از سر برداشته و لحظاتی به فکر فرو رویم که غیر از صلح‌طلبی چه داشته‌های دیگری را باید در زمره خصائل مردم ایران زمین برشمرد و چرتکه انداخت که کدامشان امروزه موجود و حاضر هم هستند و کدام‌ها به فراموشی سپرده شده‌اند؟!

یه روز خوب میاد (A Good Day Will Come)


لابلای اینهمه اخبار بد (گیر نده که توضیحاتش خیلی زیاده) که هر روز مثل پتک میخوره توی ملاج ما (حالا اگه جای دیگه هم میخوره ما همان ملاج را ملاک قرار بدهیم بهتر است و تو خود حدیث بخوان، چشمک) بالأخره یه خبر خوب هم نصیب شود جای شکرش باقی است. عکس بالا تنها تصویر منتشر شده از مراسم جشن عروسی حاج مهدی مدبر خان اتابک مشهور به ماکسیم الممالک صدراعظم معزول و محفوظ آرادستان و بانو صباءالسلطنه مرادمند جلالی ملقب به سلطان صبا (دامة برکاته) هست که امیدواریم عروس و داماد هر چه سریعتر با انتشار اخباری مبنی بر بودن در قید حیات و دفع شرارت های گوناگون زندگانی دست به گریبان روزمره تکراری، جماعت کثیری از علاقه مندان شوروی سابق (همان آرادستان مرحوم) و البته ایادی استکبار جهانی (آسان افزارستان جدیداً جنوبی) را از نگرانی برهانند.

پ.ن: خیلی علاقه مندیم در خصوص مطالب مختلفه یومیه و گردش احوال ابنای بشر نگارش کنیم ولی قلممان چسبیده ته جامدادی و به حالت قهر هیچ قصد همراهی نمی نماید. لذا اگر رخصت و مجالی باشد در وقتی بهتر بفرساییم بر وب نوشت تار عنکبوت زده سابقا آزاد انشاء الله در چیزی شبیه به روز خوبی که وعده شده میادش بالأخره و ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم.

بدون شرح - ۹-۹-۸۹ (Untitled - 9-9-89)


این تصویر مربوط به 9 و 9  دقیقه صبح روز سه شنبه 9 آذر 1389 در حیاط دانشگاه علوم و فنون میباشد. قرار بود همه دوستان بیایند بعد از چهار پنج سال دور هم جمع بشویم. عطف به نوشته همه چیز درباره ما که مدتی قبل نوشته بودم، ترجیحاً حرف دیگری زده نشود بهتر است.

آزادی آیا؟ (Even Freedom)

دیروز سرانجام از پایان نامه دفاع کردم و از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و خلاصی یافتم از مسیری که به اشتباه به درونش سقوط کرده بودم و خودم را در آن به آینده ای روشن و سودمند برای جامعه ام وعده داده بودم. بعد از آن اتفاقات ناگوار سال گذشته کلا نا امید شده بودم از ادامه دادن پایان نامه و فکر کردن به اینکه داشتن مدرک فوق لیسانس فناوری اطلاعات دیگر به چه دردی می خورد، کل ذهنم را مشغول کرده بود. اما به هرحال این نیز بگذشت و ایستگاهی دیگر در کور راه زندگی پشت سر گذاشه شد.

تابستان است و گرما بیداد می کند. ایام تلخی در گوشه و کنار زندگی های روزمره ما در گذر است. همه جا صحبت از دانشگاه شدن زندانها است و فریاد حقوق شهروندی و مطالبات بر حق مردم. و دریغ از یک حرکت و تلاش برای استیفای این حقوق مورد ادعا حتی از سوی بخشی از مردم. در یک روز گرم و غفلت زده تابستانی فارغ التحصیل شدم و حکم آزادی برایم آمد. آزادی از آنچه که اگر در تصویری Mirror شده از آینه حقایق جاری و ساری امروز ایران، «آزادی از زندان دانشگاه» نام به آن بدهم، شاید پر بیراه نگفته باشم.

سال نو مبارک

ای دوست بیـــــا غــم فـــردا نخـــوریم
وین یک دم عمـر را غنیمت شمـریـــم
فردا کـــه ازین دیــــر فنا در گــــــذریـــم
با هفت هـــــزار سالگــان سر بسریـم

(خیام)


سال نوی ایرانی بر همه دوستان و هموطنان گرامی باد


وبلاگ نویسی کار ما نیست

وبلاگ نوشتن مثل کاردستی درست کردن می مونه
سهل و ممتنع
به قول شاعر که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها

آدم باید خیلی تبحر در انتقال پیامش از طریق نوشتن داشته باشه
موضوعی که من 5 ساله باهاش درگیرم
و هر چه بیشتر تلاش می کنم، کمتر موفق می شم

علاوه بر یک ذهنیت مینیمال، وبلاگ نوشتن بیشتر از هر چیزی به وقت نیاز داره
و گرنه بعد از یه مدتی می شه تکرار مکررات و یا ماه به ماه Up نمی شه

به هر صورت جای تشکر داره از دوستانی که بنده را مورد لطف و عنایت قرار دادن و علیرغم اینکه بارها گفته ام وبلاگ نمی نوسیم، اما عاقبت سر از یه همچین جایی در آوردم!
بی انصافا حداقل میرفتین توی بلاگفا واسم وبلاگ باز می کردید که بهتر و دوست داشتنی تره!

در خاتمه تأکید می شود که:
من نه از فضا اومدم، نه زمانی واسه تنهایی مونده برام، نه درویش شدم و ذکر الا هو بلدم، نه حرفی واسه وقتای تنهایی دارم، بچه ایران هم نیستم (!)، توی این دنیای آدم ها هم که اصلا قاطی نوع بشر نیستیم شکر خدا، شاهزاده رؤیاها هم که شکر خدا ندارم، وبلاگم هم سهمیه بندی نمی تونم بکنم، کسی هم مجبورم نکرده بنویسم، نوشته هام هم اصلاً ساده نیستش، برگ سبزی هم ندارم (همه اش زرده!) بگم تحفه درویشه، لازم هم نیست شما چیزی بگین، خودم از همه بهتر می دونم که: وبلاگ نویسی کار من نیست!!