دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

نقدی بر تئوری توطئه (Conspiracy Theory Review)



پیش‌درآمد: برای همه ما پیش آمده است که در خصوص موضوعات مختلف مرتبط با زندگی روزمره و یا رخدادهای اجتماعی و سیاسی جامعه پیرامون خودمان، درک و برداشتی بدبینانه داشته و بعضاً تحلیل و جمع‌بندی بدبینانه نیز ارائه دهیم. این حس درونی ممکن است مقطعی و گذرا و یا معطوف به مسائل خاصی باشد. اما هنگامی که این بدبینی به یک رویه فکری و ذهنی در افراد تبدیل می‌شود بر نگاه ایشان نسبت به حوداث دنیای اطراف بسیار تأثیرگذار است. شاید خود ما آثار ناشی از این نگرش را عمیقاً درک نکنیم، اما در اغلب حالت‌هایی که چنین فعل و انفعالی در ما رخ می‌دهد ما دچار «تحلیل توطئه آمیز» و یا اصطلاح عرفی‌تر «توهم توطئه» هستیم.


«۱» نوشت: در خصوص توطئه یا دسیسه تعاریف و نگرش‌های متفاوتی وجود دارد و به طور کلی در این باب نه یک نظریه مدون و قابل اتکا وجود دارد و نه نظریه‌پردازی رسمی و آکادمیک قابل ذکری صورت گرفته و اغلب تلاش‌ها نیز به صورت موردی و متمرکز بر موشکافی حوادث و رخدادهای خاصی بوده است. یرواند آبراهامیان درک توطئه‌آمیز از مسائل را به صورت «نداشتن اعتقاد یا باور نکردن شکل ظاهری رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی» توصیف می‌نماید. همچنین در تعریف دیگری آمده است: «توطئه به معنای اقدام پوشیده و پنهان شمار اندکی از افراد، با هدف دور زدن قانون و تخطی از آن است.»
تئوری توطئه در شکل حاد آن (Conspiracism) به مثابه یک کنش و واکنش نمادین تمام رخدادهای تاریخی را در پی اعمال گروهی از افراد پرنفوذ و معمولاً پنهان و اسرارآمیز توصیف می‌نماید. به عبارت ساده‌تر این انگاره که گروه‌های کوچک و تیزهوشی دارای امکانات سیاسی، مالی، نظامی، و علمی گسترده گردانندگان پشت صحنه تمام حوداث خوب یا بد دنیا هستند.



«۲» نوشت: در فلسفه و جامعه‌شناسی برهان علیت (Causal Argument) راهکاری برای تعیین دلیل به وقوع پیوستن رخدادها است. در نظام علت و معلولی هر موجود یا پدیده‌ای یا علت است و باعث به وجود آمدن موجود دیگر و یا رخ دادن پدیده‌ای دیگر می‌شود و یا معلول است که ناشی از علت دیگری است. این برهان ساده در تحلیل اغلب مسائل اجتماعی کاربرد دارد اما بسته به عناصر تأثیرگذار و ابعاد پدیده به وقوع پیوسته، یافتن مجموعه‌ای از علت‌ها به عنوان منشأ و عوامل دست‌اندرکار ممکن است کار ساده‌ای نبوده و یا از قوه درک و یا تجارب پیشین افراد خارج باشد. درست همینجاست که زاویه دید توطئه‌انگار می‌تواند تلاش کند تا درک ساده‌ای از ماهیت آنچه رخ داده به دست دهد بدون آنکه به تمام جوانب مسأله بپردازد.
معمولاً در برخورد با حوادث و رخدادهای اجتماعی تعداد اندکی از نخبگان  و متخصصان بر پایه مطالعات کافی و مستندات معتبر تفسیری منطقی از قضایا ارائه می‌دهند و اغلب افراد فاقد چنین منابع و تجاربی هستند و در صورت عدم دسترسی به تفسیر و تأویل درست از جریانات یا از روی کم‌اطلاعی، ناآگاهی، کم حوصله بودن و یا اصلاً عدم علاقه‌مندی به درک عمق وقایع به تئوری توطئه اتکا می‌نمایند.


«۳» نوشت:دلایل متعددی برای رویکرد افراد به تئوری توطئه برشمرده شده که در بند قبلی به چند مورد مختصراً اشاره شد. برپایه مطالعات و مشاهدات نگارنده، برخی از این دلایل عبارتند از:
  • فقدان دانش و آگاهی مستقیم فرد با موضوع مورد قضاوت
  • ساده‌سازی با هدف سرعت‌بخشیدن به تجزیه و تحلیل مسائل
  • سرگرم‌کردن یا منحرف کردن اذهان مخاطبان به موضوعات و عوامل غیرواقعی
  • سطحی‌نگری و عدم علاقه به درک عمق رخدادهای اجتماعی
  • فرافکنی برپایه تعصبات ایدئولوژیک و قومیتی و یا منافع اقتصادی و سیاسی
همچنین عدم ثبات و سلامت روانی افراد ناشی از انگاره‌های ذهنی و یا محیط زندگی و مسائل تربیتی نیز در برخی پژوهش‌ها عاملی تأثیرگذار در استفاده از این رویکرد تحلیل مسائل بر شمرده شده‌است.


«۴» نوشت: درباره توطئه‌انگاری و دسیسه بودن منشأ بسیاری از حوادث در متون ادبی، سیاسی و حتی تاریخی فرهنگ‌های مختلف نمونه‌های بسیاری موجود می‌باشد. به عنوان مثال بسیاری از ادیان پاگانی و یا گروه‌های مرموزی نظیر فراماسون‌ها هستند که در طی سالیان متمادی انگشت اتهام عاملیت بسیاری از حوادث به سوی ایشان نشانه رفته‌است. نمونه تکنولوژیک معاصر گروه هکرهای بدون نام (anonymous) است که ماهیتی اسرار آمیز دارد. داستان‌های با خط سیر نویر (تکیه بر نقش اسرار آمیز زن در وقوع کنش‌های حادثه‌ساز) در فیلم‌های سینمایی نیز نمونه‌های قابل ذکر دیگری در این رابطه می‌باشند.
یک نمونه مشهور ایرانی تلقی دایی‌جان ناپلئون‌وار از مسائل است که برگرفته از رمان و مجموعه تلویزیونی معروفی به همین عنوان است که در آن شخصیت اصلی داستان، یعنی دایی‌جان، فردی مبتلا به بیماری انگلوفوبیا بوده و دچار این توهم شده که ایادی انگلیسی به خاطر خرده حساب‌های قدیمی، درصدد از بین بردن او هستند.


«۵» نوشت: با توجه به دلایلی که در این نوشتار و مصادیق مختلفی که در رابطه با بحث نگرش توطئه‌آمیز مطرح شد، این نگرش عرفی تلقی مسائل به عنوان یک شاخص کیفی بیانگر میزان توسعه‌نیافتگی فکری و فرهنگی جوامع است و متأسفانه در رابطه با ایران نیز این توهم توطئه منحصراً پدیده‌ای عوامگرایانه نبوده و بسیاری از نخبگان و روشنفکران جامعه نیز همواره به آن متکی بوده و هستند. خصوصاً به دلیل وابستگی فکری بسیاری از روشنفکران دهه‌های 1340 و 1350 به تفکرات چپ و کمونیستی و همچنین شیوع باورهای خرافی و غیرعلمی در نخبگان دهه‌های 1360 و 1370.

پی‌نوشت: برای جلوگیری از افزایش حجم مطلب نگارش شده و خارج شدن آن از حوصله خواننده بسیاری از مطالب و مصادیقی که می‌خواستم در خلال بحث مطرح کنم را به ناچار نیاوردم، لذا علاقه‌مندان می‌توانند از طریق این پیوند یا این پیوند یا این پیوند مطالعات بیشتری در این خصوص داشته باشند.

آقایوسف، مساوی بدون گل


آقایوسف، مساوی بدون گل (Agha Yousef equal without goal)


پیش‌درآمد: بعضی از فیلم‌سازان هستند که سالی یک بار یا هر یکی دو سال یک بار فیلمی به جلوی دوربین می‌برند و حالا یا کارشان می‌گیرد و خوب از آب در می‌آید و یا نمی‌گیرد و خوب از کار در نمی‌آید و آدم یواش یواش به موج سینوسی آثار ایشان عادت می‌کند مثل آثار داریوش مهرجویی در دهه  1360 و 1370 یا فیلم‌های تهمینه میلانی. اما یه عده دیگری از فیلم‌سازها هستند که نمی‌سازند و نمی‌سازند تا زمانی که شرایط و سلایق دستگاه فرهنگی به ایشان مجوز بیان کم سانسور (بی‌سانسور که دیگه شده رؤیا) بدهد و وقتی به کارنامه کاری این افراد نگاه می‌کنی می‌شود هر ده سال یک فیلم که اغلب آثار ماندگاری هم هستند. مثل بیشتر آثار ناصر تقوایی و یا بهرام بیضایی. وقتی بین دو فیلم متوالی یک کارگردان وقفه زمانی بیشتر از سه الی چهار سال رخ می‌دهد، یعنی به احتمال زیاد باید منتظر رخداد خاصی باشیم. اتفاقی که برای فیلم «آقایوسف» ساخته استاد علی رفیعی رخ نداده به نظر نگارنده و انتظارات برآورده نشده است.


خلاصه داستان: آقایوسف (مهدی هاشمی) کارمند بازنشسته از 5 سال پیش، پنهان از چشم دخترش رعنا (هانیه توسلی) در خانه‌های مردم کار و نظافت می‌کند. همسر او سال‌هاست فوت کرده و آقا یوسف با دخترش زندگی می‌کند. پسر آقایوسف به کانادا رفته و آقایوسف در غیاب پسرش عهده دار مخارج عروس (لیلا بلوکات) و نوه‌اش می‌باشد. حوادثی که موقع نظافت در برخی خانه‌ها روی می‌دهد به طور مستقیم به او ربط پیدا کرده و زندگی‌اش را دگرگون می‌سازد. اعتماد بین پدر و دختر متزلزل می‌شود و حوادثی روی می‌دهد که دایره سوء‌تفاهمات را گسترده‌تر می‌کند.

نقد و بحث: نه اینکه شروع فیلم خیلی شلوغ هست و هر چی آرتیست سانتی‌مانتال و خوش‌تیپ و غیره و غیره را جمع‌آوری کرده و حتی پا را فراتر گذشته و یک ورسیون جدید هم معرفی کرده،  بیشتر حواس آدم در ثلث اول فیلم و تا رخداد تلفن در منزل دکتر مهران، همه‌اش پرت می‌شود به این مینیمال‌نگاری تصویری خوش آب و رنگ و غافل از شخصیت‌پردازی آقایوسف (با شخصیتی  آوانگارد بین ژان وال ژان و رابین هود!) که به قول سید پورصادق (برای ملاحظه نقد مشابهی که در رابطه با اثر نگارش کرده‌اند اینجا را کلیک نمایید)  فقط خانه خودش را آباد نکرده و غیره و غیره. و البته تا آخر فیلم چهره‌ای از ضدقهرمان تعیین کننده (منظورم همان دکتر مهران است که در هیأت پزشک احمدی بیشتر قابل تفکر بود تا یک کنشگر ضداجتماعی و ناهنجار) نمی‌بینیم و افسوس می‌خوریم که باید این دون‌ژوآن نیم‌پز را در بازه کاراکتری وسیعی بین فارست گامپ تا دکتر فرانکشتین در میان محدودی انتخاب سینمایی در ایران تصور کنیم. بعد از رخداد تلفن یکهو مسیر داستانی فیلم شکل می‌گیرد و حوادث بی در پی ناشی از موقعیت‌ها و ساختار داستانی کاراکترها با سرعت فراوان اصلا به آدم مجال نمی‌دهند که حتی تصویرسازی آبی و قرمز دوست‌داشتنی کارگردان در صحنه‌آرایی و لباس‌ها تحسین نماید و به خاطر بسپارد.

از جنبه شخصیت‌پردازی جز خود آقایوسف باقی کاراکترها بسیار ناشناس باقی می‌مانند و فقط آنهایی که در همان ثلث اول مینیمال آمده و مینیمال هم رفته‌اند را می‌توان درک نمود. این ضعف از آنجایی اهمیت پیدا می‌کند که کارگردان قصد دارد کلاف سردرگم داستانی را که نقل کرده در پایان‌بندی فیلم به دستان بیننده بسپارد تا جمع‌بندی و قضاوت نهایی را خود فرد انجام دهد. اما وقتی دستمایه‌ای برای این سنجش نباشد قضاوت‌ها قطعاً افت می‌کند به سطحی عرفی و سناریوهای تأییدی و تکذیبی که خوشایند نیست.

کارگردان در فیلم اصراری هم به ایجاد تقابل گفتاری و فکری بین کاراکترها، برای مثال دیالوگ‌های آقایوسف با دوستش مرتضی (شاهرخ فروتنیان)، داشته که مثل یک مسابقه فوتبال می‌ماند که نتیجه بازی مساوی بدون گل باشد. این مؤلفه از جنبه خاکستری بودن فضای قضاوت و گزینه‌ها پوئن محسوب می‌شود اما همانطور که در بالا هم گفته شد در بحث نتیجه‌گیری مخاطب نمی‌تواند از آزادی عمل داده شده در تفکر و تصمیم‌گیری به خوبی بهره‌برداری نماید

در مقایسه با ماهی‌ها عاشق می‌شوند (فیلم قبلی کارگردان) این فیلم به بعضی از مؤلفه‌های کاری آقای رفیعی مثل استفاده از رنگ‌بندی و صحنه‌آرایی چشمگیر و یا سکانس‌بندی‌های مربوط به پختن غذاهای مختلف وفادار مانده، اما از جنبه روایی بسیار شتاب‌زده‌تر عمل کرده و این شتاب‌زدگی بیشتر به خاطر پیچیدگی فرم داستان است. در اثر قبلی همه کاراکترها به قدر کافی برای معرفی و تثبیت خویش در ذهن بیننده فرصت داشتند اما اینجا مناسبات و ریتم اثر چنین اجازه‌ای به ایشان نمی‌دهد.


جمع‌بندی: اگر در یک جمله بخواهیم قضاوت کنیم، آقایوسف فیلم خوبی نیست چون به مخاطبش اجازه تفکر می‌هد بدون آنکه ماتریال و پیش‌زمینه کافی را فراهم کرده باشد. به عنوان یکی از علاقه‌مندان استاد رفیعی امیدوارم در فیلم‌های بعدی ایشان بازگشت به خط داستانی دارای اصالت فکری «ماهی‌ها عاشق می‌شوند» را باز هم شاهد باشم.