دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

آزادی آیا؟ (Even Freedom)

دیروز سرانجام از پایان نامه دفاع کردم و از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و خلاصی یافتم از مسیری که به اشتباه به درونش سقوط کرده بودم و خودم را در آن به آینده ای روشن و سودمند برای جامعه ام وعده داده بودم. بعد از آن اتفاقات ناگوار سال گذشته کلا نا امید شده بودم از ادامه دادن پایان نامه و فکر کردن به اینکه داشتن مدرک فوق لیسانس فناوری اطلاعات دیگر به چه دردی می خورد، کل ذهنم را مشغول کرده بود. اما به هرحال این نیز بگذشت و ایستگاهی دیگر در کور راه زندگی پشت سر گذاشه شد.

تابستان است و گرما بیداد می کند. ایام تلخی در گوشه و کنار زندگی های روزمره ما در گذر است. همه جا صحبت از دانشگاه شدن زندانها است و فریاد حقوق شهروندی و مطالبات بر حق مردم. و دریغ از یک حرکت و تلاش برای استیفای این حقوق مورد ادعا حتی از سوی بخشی از مردم. در یک روز گرم و غفلت زده تابستانی فارغ التحصیل شدم و حکم آزادی برایم آمد. آزادی از آنچه که اگر در تصویری Mirror شده از آینه حقایق جاری و ساری امروز ایران، «آزادی از زندان دانشگاه» نام به آن بدهم، شاید پر بیراه نگفته باشم.

نظرات 7 + ارسال نظر
عنایت یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ب.ظ

بسیار بسیار تبریک. بالاخره این پایان نامه رو ضربه فنیش کردی اخوی (:

گاگ دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:20 ق.ظ http://gagooldooni,blogfa.com

تبریک به خاطر فارغ التحصیلی
بابت اینکه چرا هیشکی کاری نمیکنه:
1) همه منتظریم یکی یه کاری بکنه بعدش ما شروع کنیم. هیشکی شروع نمیکنه ببینه خودش چیکار میتونه بکنه
2) اگه بهمون بگن برای داشتن یه جامعه قانون مدار شما باید شروع کنید به رعایت قانون بهونه می یاریم که بقیه رعایت نمیکنن! وضع رانندگییامونو ببین به عنوان دم دستی ترین نمونه! وضع راه رفتن عابرین پیاده هم یه نمونه دیگه هست

فریاد خاموش دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ق.ظ http://kochik.blogfa.com

سلام
تبریک
وقتی تو کشور نمیشه کاری کرد جز درس خوندن و مردم از بیکاری درس می خونن
دیگه بهتر از این نمیشه
باور کن منی که این همه به درس علاقه داشتم چنان زده شدم سر این پروژه که حد و اندازه نداره

حالا بیا بریم دکترا بگیریم :دی

یاسینه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ http://yassineh.blogfa.com

سلام امید جان
تبریک میگم دوست قدیمی ، امیدوارم موفقیتهای پی در پی پیش روت باشه .
در مورد دوم هم یه جورایی همه همین حس رو دارند ، سال گذشته برای من مثل یک کابوس گذشته و کلی از انگیزه های خوبم رو از دست دادم
حق داشتی همچین حسی رو داشته باشی ، احساس میکنم تمام تلاشهایی که همه کردیم بی نتیجه مونده ولی چون به کارما معتقدم میدونم یه زمانی حتما نتیجه برعکس خواهد شد
شاید خیلی هم دیر نباشه فقط باید خواست ...

بنقشه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام . با لاخره تموم شد؟!!!! تبریکککککککک. خیلی زیاد. من هم تازه مدرک موقتم رو گرفتم. بهتره زودتر بری دنبال تسویه حساب. چون کار این دانشگاه حساب و کتاب نداره. خسته نباشی :)

مرسی. یه کم اصلاحیه دارم که باید براشان تکمیل کنم. بعدش حتما دنبال تسویه حساب میرم. چند تا از دوستای من هم خیلی علاف شده بودن سر این موضوع.

رضااخگر یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:46 ب.ظ http://-

سلام - میارک باشه امید جان
به هر حال خوبه آدم تغییر کنه اما اینکه تغییراتش اینقدر گسترده باشه عجیب غریبه اونم از آدمهای فیلسوفی چون شما / به هر حال من نصیحت شما در آزادی از زندان رو خیلی قبل تر لبیک گفتم . حالا زیادم ناراحتی نداره کاره بدی نکردی الان فوق لیسانس داری از دانشگاههای ایران شاید روزی خسته شدی باهاش پز بدی بری کانادا پیش دوستان ایرانی موفق از همه مهمتر تو استخدام جلوتر از سایرینی دیگه. از آنجا هم که همه مسایل اجنماعی سیاسی ایران رو دوستان فارغ التحصیل رشته های فنی تحلیل می کنن و نه کارشناسان مربوطه تو روزنامه و یا مراکز مطالعات سیاسی هم می تونی مشغول بشی. باز هم تیریک و خسته نباشی. راستی کوچولوم به دنیا اومد - دختره

آقا تبریک. اسم کوچولو رو نگفتی
چه خبر از اونجا خوب هستی؟ امیدوارم سلامت در کنار خانواده باشی؟

راستی ممنون از حسن نظرتون. اگر راجع به مطلب نئو مارکسیسم که نوشتم هم نظر بدی، استفاده می کنیم.

ر.اخگری چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ق.ظ

سلام دوباره - مرسی امید جان - اسمش رو یه تام اسلاوی انتخاب کردیم - ناستیا - البته فامیلیش رو فعلا فامیل من گذاشتیم اما بعدا اجازه داره با توافق دادگاه فامیلی مادرش رو انتخاب کنه که اکه دلش بخواد چرا که نه حتما قبول می کنم . خبر جدیدی هم نیست امتحانات ترم 5 رو هم با موفقیت گذروندم تنها 43 واحد تا فارغ التحصیلی دارم یک سفرکاری2 روزه هم به تالین -شهر مورد علاقت - مرکز برگزاری مسابقات جهانی شطرنج که البته این روزها بیشتر به خاطر اجلاسهای ناتو معروفتره- داشتم. پروژه ای هم که بابتش ازت کتاب خواسته بودم به مراحل آخرش رسیده اسپانسر چاپش هم انستیتو علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه ویلینیوس لیتوانی البته من فقظ نقش دستیار و مترجم رو داشنم و نه بیشتر. در مورد پست نئو مارکسیستت هم چشم- اتفاقا به نسبت سایر دوستانتون که وبلاگهاشون رو مرور می کنم و با ارائه برخی آمار و ارقام و یا اصطلاحات قلمبه سلمبه اقدام به روایتگری می کنند ونه تحلیل ، شما با مطالعه اقدام به نوشتن مطلب می کنید این حالت حتی در پست مربوط به بررسی روابط دوستانتون هم که می شد اصلا به این سیک بیان نشه دیده می شه و بسیار جای خوشحالی داره که فهرست وار اقدام به بررسی مطلب وطرح موضوع می کنید صرفنظر از اینکه اصولا مطلب ارائه شده تا چه حد قابل پذیرش باشه یا نه اما دو سه تا اشکال واختلاف نظر هست که توی اون پست براتون می نویسم

ممنون از حسن توجهت عزیز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد