دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

حسرت همیشگی (Regret for ever)

حرف‌های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می‌کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان چقدر زود دیر می‌شود!

شعر از: قیصر امین‌پور



پی‌نوشت: گاهی اوقات نه فرصتی هست برای حرف زدن و نه حرفی است برای گفتن. گاهی اوقات هم یک دل پر از حرف داری و هیچ دوست و همکلامی باقی نمانده برای شنیدن. اینجور می‌شود که حس غربت عجیبی به آدم دست می‌دهد. البته شاید هم همه اینها توهمات نوستالژیک آغاز پاییز است!