دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

در رثای دوست


بعضی‌ها هستند که جای مشخصی در زندگی و معاشرت‌های ما پیدا نمی‌کنند. هم‌دوره‌های دانشگاه، دوستان ایام قدیم؛ همکاران محیط کار جدید؛ و مانند اینها. احتمالا با من موافق هستید که گرفتار شدن به نوعی ماشینیسم اجتماعی در زندگی روزمره امروزی به ندرت مجالی برای فرد باقی می‌گذارد تا معاشرت‌های گسترده‌ای با افراد مختلف داشته باشد. به نظر می‌آید حلقه‌ای متشکل از اعضای خانواده؛ دوستان و همکاران پیرامون هرکدام از ما شکل می‌گیرد که مانع از داشتن دید نسبت به موقعیت‌های زمانی و مکانی فرادست ما می‌شود. اما سیر حوادث زندگی گاهی به ما نظمی که برای زندگی خود شکل داده‌ایم تلنگر می‌زند؛ اعتراض می‌کند و ما را از رؤیای خوش‌خیالانه‌ای که در آن غرق شده‌ایم، بیدار می‌کند ...

همه می‌دانیم مرگ نوبتی نیست؛ مرگ احتمالاً نقطه پایان مسیر نیست؛ مرگ حق است و غیره و غیره. اما مرگ برای همه ما قطعاً ناراحت‌کننده است. برای خانواده‌ای که فرزندش را از دست داده و البته برای دوستانی که بخشی از تاریخ‌شان را با مرگ یک دوست از دست می‌دهند. 
من اهل عزاداری و گله‌گذاری و آه و ناله نیستم؛ اما سالی که با مرگ یک دوست آغاز شود؛ قطعاً سال خوبی نیست. شاید به جای گذر از حوادث (که در آن همه ماهر شده‌ایم گویا)، باید قدری بیاندیشیم برای دوستی‌هایی که از دست داده‌ایم؛ و البته آنها که هنوز از دست‌شان نداده‌ایم و فقط بیرون از آن حلقه عرفی معاشرت‌هایمان جای‌شان گذاشته‌ایم.

دوست مشمار آنــکـه در نـعـــمــت زنـــد   لاف یاری و بـــرادر خـوانـدگـی
دوست آن باشـد که گیـرد دست دوست  در پریشان حالی و درماندگی

پی‌نوشت: بنا به درخواست پدر یکی از دوستان از دست رفته، نام مطلب تغییر یافته و تصویر انتخاب شده از دوستان ار دست رفته نیز برای عدم ایجاد شائبه وجود ارتباط بین مرگ این عزیزان به یکدیگر از پست حذف شده است.