دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

توسن تمام

از ما چه به یاد می‌آرید؟
از ما که گویی با برق؛
               گویی با باد آمدیم؛

از ما که قاصد پیام مهر بودیم
در زمانه اعجاز فردیت انسان‌ها
در برج‌های گران قیمت سازمان‌ها.

از ما که خشت بر روی خشت دیوارهای
                             نیمه ساخته گذاشتیم شبانه‌روز
از ما که نقشه راه ساختیم از هیچ
نقشه خواندیم و خط به خط رج زدیم
و راه‌های بی‌شماری ساختیم برای حل
معماهای بیشمار سازمانی
و صورت‌هامان با سیلی
                 سرخ و سبز و بنفش ماند تا آخرین روز؛ آخرین پیام؛

از ما چه به یاد می‌آرید؟
از ما ژنده‌پوشان پیاده رنجور
                                 که راه برای توسن شما
هموار کردیم به طمع تکه نانی
                                 و گذر زندگانی.
از ما که خوانِ خروس و بوقِ سگ؛
چهار فصلِ سال، شب و روز
همدم فردیت به فنا رفته ماست.

از ما چه به یاد می‌آرید؟
در میان موفقیت‌های باد آورده رنگارنگ
و خیالات ترک‌تازی سوارانِ پیشرو
                                    بر توسنِ فراموشکاری
سنگ‌های زیرین آسیاب.

از ما که
در تاریکی آمدیم و رفتیم.
با لحظه آغاز و با عمر رها شدیم؛
و روشن‌تر اینکه گرد و غبار سوارانِ پیشرو بردمان.

از ما چه به یاد می‌آرید؟
شاید یک حرف؛ یک پیام:
                               اینک شما و این توسنِ تمام.

96/7/30
تهران
الف.میم.روشن



نقدی بر رگ خواب (Subdued Movie Note)


نقد نوشتن در خصوص فیلم رگ خواب با توجه به استقبالی که از آن در آخرین جشن خانه سینمای ایران صورت گرفت کار آسانی نیست. چون ممکن است این نکته مطرح شود که دست‌اندارکاران این جشنواره از بدنه سینما بوده‌اند و نه منصوبان وزارت ارشاد و اعطای 5 جایزه از اهالی سینما به این فیلم نشانگر تأیید آن از دیدگاه هنرمندان است و نه بخشنامه‌های دولتی! اما از این نکته که بگذریم نمی‌توان آخرین ساخته حمید نعمت‌الله را (با توجه به جایگاه ایشان به عنوان یک فیلمساز اجتماعی) از منظر فیلمنامه و خط سیر اصلی داستان فیلم بدون ایراد تلقی نمود و نوشتار پیش رو در این رابطه نگارش شده‌است ...


مینا (با بازی لیلا حاتمی) بعد از جدایی از همسرش به دنبال شغل و محل اسکانی می‌گردد. در این مسیر با کامران حصیبی (با بازی کوروش تهامی) مدیر رستورانی که در آن کار می‌کند آشنا می‌شود. کامران سرپناهی به او می‌دهد. مینا تحت تأثیر حمایت‌ها و محبت‌های کامران به او دل می‌بازد، کامران نیز به مینا مشتاق و علاقمند نشان می‌دهد. روزها می‌گذرد و عشق مینا به کامران کاسته نمی‌شود و اوج می‌گیرد. اما کامران دیگر قصد ادامه رابطه را ندارد ...


داستان رگ خواب شخصیت محور است و راوی آن (مینا) در یک مونولوگ طولانی با پدرش که لابلای آن سکانس‌های فیلم به تصویر کشیده می‌شوند سیر داستان را مدیریت می‌نماید. این شیوه روایت که سیر حوادث آنرا به صورت خطی و رو به جلو مدیریت می‌نماید نشان‌دهنده این است که فیلمساز قصد نداشته تجربه فرمی جدیدی داشته باشد و تمرکزش بر روی بیان نکات و دغدغه‌هایی است که در محتوای داستان برای بیننده تدارک دیده و از این نظر خروجی کار یک اثر اجتماعی است که با تیپ فیلمسازی حمید نعمت‌الله در آثار قبلی‌اش (بوتیک، بی‌پولی و آرایش غلیظ) هم تطابق دارد. اما چندین نقد به فرم روایت داستان می‌توان برشمرد. نخست اینکه در شخصیت‌پردازی و گفتگوهای ذهنی مینا با خودش اغراق وجود دارد و طول می‌کشد تا بیننده بتواند این کاراکتر را با ویژگی‌های بازی لیلا حاتمی باور نماید. درست است که لیلا حاتمی هر سه جایزه بازیگر نقش اول زن سال سینمایی که گذشت (سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر، یازدهمین دوره جشن منتقدان و نویسندگان ایران و نوزدهمین دوره جشن خانه سینما) را برای همین نقش‌آفرینی به دست آورد اما تجربه شخصی نگارنده در سالن سینما در مواجهه با این کاراکتر (که انگیزه نگارش این مطلب شده) نشان می‌دهد این کاراکتر بدیع که خانم حاتمی تلاش زیادی برای پرورش آن در جلوی دوربین داشته به دلیل ویژگی‌های ذاتی ارائه شده از او (ساده‌لوح بودن، متعلق به طبقه فرودست اجتماع و نیازمند به حمایت اجتماعی و ...) نمی‌تواند همزمان هم فردی باشد که در امر طلاق از شوهر قبلی در دادگاه خانواده (که هفت‌خوان رستمی است در نظام قضایی ایران) موفق باشد و هم اینقدر ساده‌لوحانه در دام فرصت‌طلبی یک فرد شاغل در یک رستوران بیفتد. ایراد دیگر روایت داستان عدم پرداخت خوب به شخصیت کامران است. به نظر می‌رسد قرار بوده این کاراکتر باید به صورت معماگونه به مخاطب معرفی گردد تا در ادامه داستان برگ‌ها رو شوند و نقاب از چهره فریبکار وی برداشته شود. اما برخلاف کاراکتر مینا که بسیار به شخصیت آن پرداخته شده در اسرارآمیزی جنبه‌های شخصیتی کامران اغراق بیش از حدی صورت گرفته و هرچند مخاطب می‌تواند با وام گرفتن از آموخته‌های اجتماعی خودش فریبکار بودن او را نهایتاً در نیمه پایانی فیلم باور نماید اما وقتی از سالن سینما بیرون می‌آید و سعی می‌کند این شخصیت را به عنوان یک الگوی اجتماعی در جامعه پیرامون‌اش رصد کند دستش خالی است؛ چون چیز زیادی از جنبه‌های شخصیتی کامران به خاطرش نمانده و این یعنی ضعف در شخصیت‌پردازی و باورناپذیری کاراکتر در داستانی که خط روایت آن مستقیم و بدون حاشیه‌ها و تجربه‌های فرمی است..


خارج از داستان اصلی فیلم پیوند دادن رخدادهای داستان با حادثه گرد و غبار سال 1393 در تهران کمی ناشیانه انجام شده و برهان این ناشیگری از آنجاست که با جایگزین کردن طوفان و گرد و غبار با موارد مشابه دیگر خدشه‌ای به داستان وارد نمی‌شود و حضور تروکاژ و جلوه‌های ویژه (که اتفاقا دو جایزه هم به افتخارات این فیلم افزوده) به جای حادثه‌ای تأثیرگذار در خط سیر داستان یک موضوع حاشیه‌ای است. مشابه آن موسیقی متن و ترانه‌های فیلم (با آهنگسازی سهراب پورناظری و صدای همایون شجریان) هستند که ضمن اینکه بسیار زیبا و گوش‌نوازند اما جایگاه آنها در فیلم شبیه ترانه‌های سینمای موج نوی دهه 1340 و 1350 بوده و فقط جنبه تجاری به اثر بخشیده‌است.

پی‌نوشت: نگارنده معتقد است رگ خواب در مقایسه با آثار قبلی کارگردان هرچند در جایگاه بهتری نسبت به فیلم آرایش غلیظ قرار می‌گیرد اما با آنچه حمید نعمت‌الله به عنوان یک فیلمساز اجتماعی برجسته در بوتیک و بی‌پولی (که آنها هم آثاری شخصیت‌محور بوده‌اند) در ذهن مخاطب دغدغه‌مند ایجاد کرده فاصله دارد و انتظارات را برآورده نمی‌سازد حتی با آنکه گویا جامعه سینمایی با اعطای جوایز گوناگون آنرا به عنوان یک اثر فاخر تأیید کرده باشد. در پایان همانند سایر نقدهای نگارش شده در این وبلاگ لازم است تأکید شود که نقطه‌نظرات نگارنده عموماً مربوط به خط سیر داستانی فیلم بوده و در خصوص جنبه‌های فنی و هنری اثر صاحب‌نظران باید نظر دهند و این نوشتار در این خصوص موارد مشخصی را ارائه نداده است و علاقه‌مندان به نقد فیلم می‌توانند برای نمونه به اینجا و یا اینجا و یا اینجا مراجعه داشته باشند.