دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

گزارش آن شصت روز التهاب (Report of that 60 Days)



پیش درآمد: خاطره نوشتن نوعی اعتیاد خفیف است که آدمهای با حوصله احتمالاً بین دوران کودکی تا پیری به انواعی از آن دچار شده و بارها و بارها تلاش به ترک آن خواهند کرد. لذا از آنجایی که ننوشتن سخت تر از نفس نکشیدن می باشد در ادامه این نوشته مکاشفات برجسته نگارنده از دوران آموزشی خدمت سربازی بی سانسور و بدون پیچ و تاب عیناً آورده می شود.


پرده اول: فشردگی برخلاف قانون فنر

فنر را اگر فشرده کرده باشید در می یابید که جسم صلبی است که با فشردن دست تا زمانی که تمامی منافذ هوایی آن به همدیگر نچسبیده باشند توانایی تحمل فشار وارده را داراست. به عبارت ساده تر اولش راحت فشرده می شود اما در آخر بسیار سخت. تحولات درونی خدمت سربازی در نقطه شروع دقیقا برخلاف این قانون عمل می کند. یعنی سه الی چهار روز اول دوره آموزشی قطعاً سخت ترین دوران سربازی خواهد بود. در این ایام نیز روز اول بسی سخت تر است. زیرا در حالی که هنوز جای خواب سرباز مشخص نشده، منطقه نظافت او تعیین گشته و چندین ساعت عملیات نظام جمع او را از نفس می اندازد.
پرده دوم: «بذار بمیره...»
جدا از برنامه مفرح ورزش صبحگاهی که یک روز در میان با پوشیدن زیرپیراهن سفید به جای لباس و البته پوتین به جای کفش ورزشی برگزار می شود، یکی از لحظات نوستالژیک تیارت سربازی وقتی است که سرباز از نفس افتاده ای در حیاط چند هکتاری پادگان در اثر بیماری سابقه دار، گرمی هوا و یا سختی تمرینات از حال می رود و قبل زمان رسیدن آمبولانس به محل سایر گروه مجبورند با سوت های ممتد به بشین و پاشو ادامه بدهند و سخنان گهربار فرمانده را در لابلای سوت زدن شنوا باشند که با جمله تاریخی «بذار بمیره» آغاز می شود.
پرده سوم: هوا عایق است یا لیسانس وظیفه ر.س جمعی گروهان یکم
افسر آموزش گروهان ما ایشان را به عنوان فردی که خودش را تابلو کرده معرفی کرد و چون نامبرده به هیچ روی علاقه ای به رعایت قوانین و مقررات نظامی گری از خودش نشان نمی داد درگیری های لفظی و غیرلفظی متعددی در طول دوره با افسر آموزش، فرمانده و جانشین گروهان، سرگروهبان مداومت کار و غیره داشت و هنوز از سرنوشت نهایی اطلاعی در دست نیست. ضمن آنکه طبق قانون فیزیکی هوا عایق است، حرکات نامبرده و پیامدهای آن در طول دوره آموزشی مانع بزرگی برای تداوم یافتن فشار بر روی همقطاران بود.
پرده چهارم: «وقتی ازت پرسیدند چه کار بلدی، دهنتو ببند»
بعضی وقت ها آدم باید بگوید چه کارهایی بلد هست. مثلا وقتی سرگروهبان مداومت کار می خواهد منشی ارکان یک تا چهار گروهان را انتخاب کند فرد باید اصرار داشته باشد که خط خوب و تجربه زیادی در امور ساده اداری دارد. زیرا در صورت انصراف بهترین جایگاه برای دریافت مرخصی ساعتی از فرمانده گروهان به شخص دیگری واگذار می شود. اما بیشتر اوقات «وقتی ازت پرسیدند چه کار بلدی، دهنتو ببند» چون در غیر این صورت عواقبی چون مسئولیت آب و برق کولر، حمل کردن یخچال و اجسام سنگین، انجام کارهای شخصی و یگانی فرمانده گروهان، چک کردن باطری لپ تاپ فرمانده هنگ به هنگام استراحت کل اهالی پادگان، از دست رفتن زمان مرخصی ساعتی و در نهایت کم خوابی گریبانت را خواهد گرفت
پرده پنجم: «ارشد مقصر» یا «وقتی دیگران در میدان هستند با کار لاس بزن»
هر فرمانده گروهان در سلسله مراتب خودش افرادی را به عنوان ارشد انتخاب می کند. ارشد گروهان باید توانایی های خاصی در استفاده از دستمال و پیام رسانی داشته باشد. ارشد منشی باید چندین مدرک در زمینه خوردن پاچه در رزومه اش باشد تا کارش راه بیفتد. ارشد خدمات باید لاغر باشد تا راهپیمایی های بزرگ ساعات نظافت او را از تک و تا نیندازد و در نهایت ارشد مقسم که موجودی است بدبخت که ظاهراً بهترین جایگاه یگان (نزدیکی به منابع غذایی) را در اختیار دارد اما در عمل کارهای او عبارت است از: حمل دیگ های سنگین غذا (250+کیلوگرم)، تی کشیدن زمین، خالی کردن سطل های زباله، تعویض شیشه های شکسته سلف سرویس، سر و کله زدن با بیش از 100 نفر آدم روزی 2 الی 3 بار و هر بار بیش از 1 الی 2 ساعت. او به دلیل امکان طول دادن وظایفش یا همان با کار لاس زدن، در ظاهر بیشتر از سایرین کلاس های آموزشی و مناسک میدانی را می پیچاند اما در عمل اگر کارش را به خوبی انجام دهد بین 5 الی 20 کیلوگرم کاهش وزن خواهد داشت.
پرده ششم: چال کردن وقت یا «خدمت یک پیچ بزرگ است»
در فیزیک اثبات می شود هرچه قطر یک پیچ بزرگتر باشد چرخاندن آن مستلزم صرف نیروی بیشتری است. در خدمت سربازی این قانون عمیقا جاری و ساری است. یعنی وقتی منفک شده از گروهان در محلی آرام و به دور از هر فعالیت اضافه ای به سر می بری زمان کند میگذرد و دلت مثل سیر و سرکه می جوشد که مبادا در کلاس درس آماری گرفته شده و پیچش بی دلیلت تابلو گردد. این قضیه به این صورت هم قابل توصیف است که برای خلاصی بیشتر از کلاسها و مناسک دوران آموزشی چندین برابر وقت معمول باید انرژی صرف کرد. کمک انباردار و کمک اسلحه دار گروهان ما در این خصوص نمونه های درخشانی هستند که باید از تجربیات آنها برای دوره های بعدی استفاده شود.
پرده هفتم: دوره آموزشی شبیه ساختن تمدنی جدید در یک بازی استراتژیک است
اگر به بازی های استراتژیک علاقه مند باشد در اغلب آنها بخشی از زمان فرد صرف ساختن استحکامات نظامی و شهری می شود. دوران آموزشی خدمت مثل فصل اول سریال Lost می ماند که نجات یافتگان غریبه با یکدیگر بعد از سقوط هواپیما در موقعیت های دشواری قرار می گیرند و در طول گذراندن یک الی دو ماه برای کنار آمدن با محیط خشک و عذاب آور ارتش مجبور به تنازع با محیط و با خودشان می شوند.
پرده هشتم: «اثر افق معکوس» یا «زلاندنو بهترین کشور دنیا است»
در هوش مصنوعی و تئوری بازی ها بحثی هست به نام اثر افق که بیان می کند بازیگر برای پرهیز از یک حالت بازنده اشتباهی را مرتکب می شود و برای جبران اشتباه اول اشتباه دوم و برای جبران اشتباه دوم اشتباه سوم و همینجور تا پایان بازی اشتباهات متوالیا تکرار می گردد. در خدمت سربازی عکس این قانون بعضی وقت ها (و نه همیشه) رخ می دهد. یعنی یک حرکت خوب زمینه ساز حرکت خوب بعدی می شود و این حرکات خوب متوالیاً باعث کسب منافعی چون مرخصی رفتن روزبرگ در ماه دوم آموزشی می شود، حتی برای ارشد مقصر!
پرده هشتم: فیلم هندی هم پایان دارد
یک شب مانده به پایان دوره وقتی جانشین فرمانده همه گروهان را برای خداحافظی دور هم جمع می کند دیگر هیچکس یادش نیست چقدر در این دو ماه سختی کشیده و همه در شوق رهایی از این محیط که کمتر از بیست و چهار ساعت دیگر خواهد بود شوخی و شادی و آوازخواندن و مرور خاطرات جمعی را تا پاسی از شب ادامه می دهند.


پی نوشت: مثل همیشه چندین نتیجه گیری کوتاه و گویا

نتیجه گیری آماری: خدمت سربازی در 86 کشور ملغا شده، در 21 کشور کمتر از یک سال طول میکشد و در 23 کشور به صورت داوطلبانه و یا غیررزمی است. ایران بیرون از سه دسته فوق جزو 23 کشوری است که خدمت سربازی بیشتر از 18 ماه دارند.
نتیجه گیری سیاسی: چقدر خوب است روز پایان دوره آموزشی آدم همزمان با سقوط یک دیکتاتور جلاد مثل قذافی باشد. اینجوری همیشه به یاد آدم می ماند که چه زمانی آموزشی تمام شده است.
نتیجه گیری سانتامانتالیستی: چون اصولا موی سر بلند از فحش ناموس برای دژبانها و اذناب ایشان بدتر است، برای رفع هرگونه شرارت از ناحیه ایشان با کچل بودن تمام وقت کنار باید آمد.
نتیجه گیری اخلاقی: برخی قبل از خدمت بلوغ فکری به دست می آورند و برخی در حین خدمت. اما دسته بزرگتری هستند که هیچ تغییر خاصی در آنها رخ نمی دهد و در پایان همان آدم قبلی اول دوره هستند.
نتیجه گیری پارادوکسیکال: «ملت فدای ارتش =! ارتش فدای ملت» یا همان ضرب المثل «گهی زین به پشت و گهی باز هم زین به پشت»