دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

قفل یعنی که کلید (Lock Means Key)

ای عفیف!
عشق در چمبر زنجیر گناه است گناه.
دل به افسانه فرهاد سپردن دردی است
کوه از کوهکنان بیزار است.
تک گل وحشی وحشت زده کوهستان،
                              تیشه بی فرهاد است.
تیشه‌های خونین
پاسداران حریم عشق‌اند.

ای عفیف!
به چه می اندیشی ؟
چه کسی گفت: ترحم. چه کسی؟
شرم را دیدی شلاق خرید
و جنابت به خیانت خندید؟
زندگی؛
زندگی را دیدی گفت که من دلالم!
در به در در پی بدبختی‌ها می‌گردید
تا اسارت بخرد.
راستی را دیدی که گدایی می‌کرد.
و فریب را که خدایی می‌کرد.

ای عفیف!
قفل‌ها واسطه‌اند.
قفل‌ها رابطه‌اند.
قفل‌ها فاحشه‌اند.
قفل‌ها فاسق شرعی در و دیوارند.

ای عفیف!
راستی فاحشه‌ها  هم گاهی حق دارند.
راستی واسطه‌ها هم گاهی حق دارند.
راستی رابطه‌ها هم گاهی حق دارند.

رمز آزادی در چنبر  هر زنجیری است؛
قفل هم امیدی ست.
قفل یعنی که کلیدی هم هست؛
قفل یعنی که کلید.

شعر از: نصرت رحمانی