در میان ایرانیان یک خرده فرهنگی شایع هست که اصطلاحا به آن میگویند: جهت خالی نبودن عریضه! حالا حکایت پیدایش و همایش و نمایش آن بماند! اما بعضی وقتها این تلاش نسبتاً مذبوحانه برای رفع تکلیف از گردن و به اصلاح از سر گذراندن یک موقعیت نامطلوب شکل بسیار مضحکی پیدا میکند. در ترمی که گذشت در یک از امتحانات سئوالی طرح کردم با مضمون ارائه توضیح مختصر در خصوص
رایانش ابری (Cloud Computing) (در صورت علاقه میتوانید کتابی را در این خصوص از
اینجا تهیه و مطالعه بفرمایید) و انتظار میرفت دانشجویان درس مورد نظر توضیحاتی در خصوص فلسفه این شیوه ارائه سرویس اطلاعات و خدمات نرمافزاری بر روی اینترنت ارائه دهند و غیره و غیره! حالا بماند که اغلب عزیزان جملات دست و پا شکسته و دری وری نامربوط سر هم کرده بودهاند و به اصطلاح آسمان و ریسمان بافته بودند تا نمرهای هر چند ناقص از سئوال مورد نظر کسب نمایند. اما در بین پاسخها یکی از همه شگفتانگیزتر بود که هر چه با خودم کلنجار میروم به طریقی شیوه تفکر دانشجوی مربوطه هنگام ارائه چنین پاسخی را درک کنم اصلا نمیشود که نمیشود! این دانشجوی محترم در پاسخ نوشتهاند:
«رایانش ابری از یک نوع صفحهای است که ما در آن دو لیوان آب داریم که میتوانیم به وسیله امواج که در آن قرارداد ظرف آب اولی که در آن بخار به آب تبدیل میشود به ظرف دومی خالی کنیم که به آن Cloudcomp uting) رایانش ابری گفته میشود.»حالا اگر نقل قول بنده باورتان نمیشود اصل دستنوشته این دانشجوی محترم که در مقطع کاردانی رشته فناوری اطلاعات تحصیل مینمایند را میتوانید در شکل زیر ببینید:
حالا اگر نوشته ناخوانا است و یا به هر دلیل دیگری باز هم چنین پاسخی باورتان نمیشود، فایل دستنوشته ایشان را با ابعاد بزرگتر از
اینجا دریافت کنید!
یکی هم نیست به این به اصطلاح تحصیلکرده این مملکت بفرماید که گیرم به هر دلیلی پاسخ سئوال را فراموش کردی و چارهای جز سیاه کردن برگه به قصد جلب ترحم و یا فریب دادن استاد نداری؛ حداقل چاخان پاخان بافتن را در موضوع درس و یا رشته تحصیلیات انجام بده! من دوست دارم باور کنم (هرچند بعید است) که تعریف ارائه شده در خصوص رایانش ابری در رشته فیزیک و یا شیمی معنا و مفهوم علمی و آکادمیک داشته باشد که حداکثر بتوان در یک قضاوت منصفانه گفت طرف در آن روز دو تا امتحان داشته و کلا مطالب دو تا درس را با هم قاطی کرده! اما به هرحال حکایت خالی نگذاشتن عریضه همان است که پیشتر هم به آن اشاره شد. لذا نگارنده ترجیح میدهد به جای گیر دادن به بیسوادی دانشجویان نسل جدید تأکیدش را بر روی همان خرده فرهنگ نامناسب داشته باشد که در میان ایرانیان رواج بسیاری پیدا کرده است.

پینوشت ۱: اگر بخواهیم به سبکی که اخیراً مد شده به اصطلاح فرافکنانه به دنبال مقصر بگردیم طیف وسیعی از افراد و نهادهای اجتماعی را میتوانیم تقصیرکار قلمداد کنیم. مثلا واژهسازی نامناسب فرهنگستان زبان فارسی را به باد انتقاد بگیریم و یا سیستم دانشگاهی و امثال اینها اما به جای آن نگارنده معتقد است بهتر است در موقعیتهایی اینچنین (که به دلیل حجم بالایشان در حوزه دانشگاه و ارزیابی دانشجویان در انتهای ترم دستمایه یک تحقیق و تألیف کتاب توسط نگارنده شدهاند) مسئولیت اشتباهمان در انجام ندادن کاری و یا آماده نبودن برای پاسخگویی بپذیریم و به جای فرار به جلو، فرافکنی و یا آسمان به ریسمان بافتن برای پرهیز از تکرار اشتباهات و وضعیتهای نامطلوب پیش آمده در آینده تفکر و برنامهریزی داشته باشیم؛ تا نظر مخاطبان چه باشد؟!
پینوشت
۲: نقاشی دوم را ماکسیم برای نگارنده فرستاده و همینجا از ایشان تشکر مینمایم.
تروخدا بگو که راجع به دانشجو بودن شوخی کردی و یه بچه مدرسه ای همچین کاری کرده
تروخدااااااااااااا
من طاقت این شکلیشو ندارم!
نه جانم؛ بچه مدرسه ای کجا بود؟! دانشجوی یکی از این مراکز علمی کاربردی بوده طرف!
سلام
چند وقت پیش اینفوگرافی (http://visual.ly/cloud-computing-fact-or-fiction) میخوندم که بحث رایانش ابری و برداشت های مردم (آمریکا) از اون رو توضیح داده. چیزای جالبی مطرح میکنه مثلا:
51% مردم معتقدند هوای طوفانی تاثیر در رایانش ابری داره
29% معتقدند که به آب و هوا مرتبط هست
95% ازش استفاده کرده اند ولی نمی دانسته اند. در حالی که 54% میگویند که اصلا از رایانش ابری استفاده ای نکرده اند.
و فقط 16% واقعا میدانستند که رایانش ابری چیست. در حالی که 22% اعتراف میکنند که وانمود میکنند که میدانند رایانش ابری چیست در حالی که نمیدانند.
این موضوع مختص ایران نیست ولی من هم فکر میکنم که در ایران حادتر است.
به شدت توصیه میکنم همه ی ایرانیان دوکتاب جامعه شناسی خودمانی و پس از آن چرا عقب مانده ایم را مطالعه کنند.
خدانگهدار
با تشکر از شما
البته جدا از اینکه آیا یک تحصیلکرده رشته فناوری اطلاعات هم مجاز است مانند عامه مردم در این خصوص بیاندیشد یا خیر؛ اشاره اصلی نگارنده نقد خرده فرهنگ «جهت خالی نبودن عریضه» بودش که این روزها بسیار باب شده است.
سلام
گروهی از مردم هستند (الکی، مثلا ما جزء شون نیستیم!) که همه چیز رو می دونن و واقعا هم ایمان دارن که می دونن (به طرزی که هر زمان که یک سوال تکراری رو ازشون بپرسی جواب جدید تر و تازه تر و البته از پایه متفاوت تری رو تحویل می دن) و هر کسی هم که بگه اشتباه می گی با اصرار فراوون میگه که نه من درست می گم، تو متوجه نیستی (و البته به همراه چاشنی نصایح مادربزرگ گونه).
به قول شاعر:
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
و متاسفانه بعضی وقت ها قضیه خیلی بغرنج تر میشه و همه ایمان میاریم که این شخص واقعا می دونه
و به قول شاعر:
آنکس که نداند و نداند که نداند بر پست ریاست ابدالدهر بماند
:))
امید جان، این مبحث فکر کنم جدیده....البته بیشتر هنوز جا نیافتاده تا بگم جدید ولی
من پارسال باهاش آشنا شدم... اونم تازه نه خیلی زیاد.... آدم خوبی به نظر میومد، ;) دلمم میخواست بیشتر آشنا بشیم ولی وقتی کار حرفه ایی و هر روز آدم، کد زدن و یه چیز بی ربط باشه قاعدتا مطالعه اش یه زمان جداگانه ایی میخواد که متاسفانه واسه من فرصت نشد و ما در حد آشنایی اولیه باقی موندیم!!!!! و شاید باورت نشه من این حس رو نسبت به خیلی از مباحث کامپیوتری دارم و اولین شوقم در زمینه انصراف از کار هم همین بود که فرصت بیشتری واسه مطالعه پیدا میکنم!! ( اگر پیدا کنم! ;) )
بعدم اینکه نقدی که تو پ.ن نوشتی کاملا هست... یعنی بهتره بعضی کلمات واقعا معادل سازی نشه...