از ما چه به یاد میآرید؟ از ما که گویی با برق؛ گویی با باد آمدیم؛ از ما که قاصد پیام مهر بودیم در زمانه اعجاز فردیت انسانها در برجهای گران قیمت سازمانها. از ما که خشت بر روی خشت دیوارهای نیمه ساخته گذاشتیم شبانهروز از ما که نقشه راه ساختیم از هیچ نقشه خواندیم و خط به خط رج زدیم و راههای بیشماری ساختیم برای حل معماهای بیشمار سازمانی و صورتهامان با سیلی سرخ و سبز و بنفش ماند تا آخرین روز؛ آخرین پیام؛ از ما چه به یاد میآرید؟ از ما ژندهپوشان پیاده رنجور که راه برای توسن شما هموار کردیم به طمع تکه نانی و گذر زندگانی. از ما که خوانِ خروس و بوقِ سگ؛ چهار فصلِ سال، شب و روز همدم فردیت به فنا رفته ماست. از ما چه به یاد میآرید؟ در میان موفقیتهای باد آورده رنگارنگ و خیالات ترکتازی سوارانِ پیشرو بر توسنِ فراموشکاری سنگهای زیرین آسیاب. از ما که در تاریکی آمدیم و رفتیم. با لحظه آغاز و با عمر رها شدیم؛ و روشنتر اینکه گرد و غبار سوارانِ پیشرو بردمان. از ما چه به یاد میآرید؟ شاید یک حرف؛ یک پیام: اینک شما و این توسنِ تمام. 96/7/30 تهران الف.میم.روشن |
![]() |
موفق و موید باشید
بسیار عالی بود امید جان. امیدوارم همیشه و در همه حال شاهد پیروزیها و موفقیتهای شما باشیم. امیدوارم این تمام شدن (توسن تمام) شروعی باشد بر موفقیتهای جدید.
ممنون امین جان
امیدوارم همیشه در مسیر پیشرفت و موفقیت باشی امید جون...
قربانت میثم جان
همیشه زیبا می نویسید و بیصبرانه منتظر مطالبتون هستم امیدوارم همیشه و در همه حال پیروز باشید .
ممنون از شما
آقا براتون موفقیت آرزو دارم و حیف شد که شما هم از توسن رفتید
هر آمدنی رفتنی هم دارد. موفق باشید