مشابه این مورد در رابطه با جایگاههای کاری محیط کار هم وجود دارد؛ یعنی ایجاد هیاهو برای پوشانیدن ضعفهای کاری و حفظ موقعیت در مجموعه به هر قیمتی بسیار شایع است. اینجا دیگر صحبت از تبعیض جنسیتی نیست. اینجا وجود ضعف در فرهنگ محیط کار، عافیتطلبی، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن و یا کمبودهای شخصیتی و تربیتی است که منجر به کمتأثیری مفید نبودن حضور افراد میشود. در واقع مسأله وجود نوعی تبعیض در نظامهای جزا و پاداش در سطح سازمانی و ضعفهای مدیریتی به دلایل گوناگون فضای نامطلوبی را در محیط های کار ایجاد مینمایند که از آنها به وجود نوعی آپارتاید تعبیر میشود؛ در حالی که در بیشتر اوقات خود افراد و عملکردشان هستند که منشأ ایجاد ذهنیت و تصویر وجود داشتن نوعی نابرابری اجتماعی میباشند.
به نقل از مطلب «پیکان دیگری بسازیم» منتشر شده در توسن هفته
به قلم امیر مهرانی
با اندکی تغییر نسبت به متن اصلی
فرهنگ سیم باطری
صبحهای سرد، پیکان باطری خالی میکرد و روشن نمیشد. در این شرایط همواره همسایهای بود که سیم باطری از صندوق عقبش بیرون بکشد، ماشین را بیاورد کنار پیکان باطری خالی کرده و آن را شارژ کند. اینگونه بود که صبحهای زود، همسایهها در نقش ناجیهای مؤثری برای یکدیگر ظاهر میشدند که به داد همسایه درمانده میرسیدند و باز حسی مثبت و دوطرفه شکل میگرفت. امروز، ماشینهای جدید کمتر شانس روشن نشدن به خاطر ضعف باطری را دارند. سنسورها معمولا خبر از ایرادات میدهند و دستگاههای دیاگ حواسشان به همه چیز هست. مکانیکها هم حتی بیشتر دقت میکنند که باطری ماشین مشکل نداشته باشد و اینگونه ناخودآگاه فرصت نزدیکی همسایهها و هممحلیها از یکدیگر گرفته میشود.
فرهنگ گالن بنزین
آمپر بنزین پیکان باید ایرادی میداشت که [ماشین] یک خانواده در میانه راه مهمانی بنزین خالی کند و کنار خیابان بماند. راننده (که در زمان پیکان عموما [مرد خانواده] بود) با خونسردی تمام از ماشین پیاده میشد، صندوق را بالا میزد، یک گالن خالی را بیرون میآورد و کنار خیابان کمی آنرا تکان میداد. در مد ت زمان کوتاهی یک پیکان دیگر که در حال عبور بود، توقف میکرد، صندوق را باز میکرد و یک لوله بیرون میکشید، راننده لوله داخل باک را میمکید، کمی بنزین به دهانش میرفت، تف میکرد و لوله را میگذاشت داخل گالن و ...
اینگونه بود که مردم سخاوتمندانه بنزین بههم هدیه میدادند و باز هر دو طرف سرافراز و شاد از تأثیر مثبتی که [در زندگی همدیگر] گذاشتهاند از یکدیگر دور میشدند. سنسورهای ماشینهای امروزی به دقت حواسشان به میزان بنزین هست. اگر هم بنزین تمام شود دیگر گالن به دست گرفتن توجه کسی را جلب نمیکند، اگر هم توجه کسی جلب شود آن لوله بهسادگی درون باک خودروهای جدید نمیرود.
فرهنگ تولد
با تولد پیکان، ایران ناسیونال سابق برنامهای گسترده را برای معرفی این خودرو تدارک دید. آهنگ «تولدت مبارک» که سالها موسیقی مراسمهای تولد بسیاری از ایرانیان بوده، توسط انوشیروان روحانی با شعری از پرویز خطیبی ساخته شد و پیکان از وسط یک کیک تولد بیرون آمد. شاید کسی نداند روحانی، این موسیقی را با الهام از [موسیقی یک] رقص مکزیکی با عنوان «لاکوکاراچا» ساخته است. چندان هم مهم نیست. نکته مهم این است که تولد پیکان باعث شد تا موسیقیای شکل بگیرد که تا سالیان [متمادی] در مراسمهای تولد و مهمانیها بیرقیب باقی ماند. برای این مورد جای خوشحالی دارد که هنوز، وقتی شخصی که تولدش است به لحظه فوت کردن شمع روی کیک میرسد، اطرافیان همان آهنگ تولد معروف را برایش میخوانند. با این وجود هرگز برای هیچ خودرویی در ایران دیگر موسیقی ساخته نشد و خوانندگان نسلهای بعد جایگزینهای زیادی برای آهنگ تولد انوشیروان روحانی خواندند.
پیکان و دود
پیکان اگر قرار بود خراب شود، چنان دود میکرد که گویی همان یک ماشین برای آلوده کردن هوای یک شهر کافیاست. همین دود اگزوزش بهانهای شد تا تولیدش متوقف شود. اگرچه از اقوام پیکان – وانت – هنوز [در خیابانها] باقی مانده است، اما خداحافظی از پیکان این امید را ایجاد کرد که هوای شهرهای بزرگ آبی شود. پیکان رفت، فرهنگاش را هم با خودش برد و هوای شهرها هم آلودهتر شد و ما ماندیم و نمودارهایی که همواره وضعیت اضطرار را نشان میدهند.
[پیکان و پلیس
سابق که تعداد ماشینها کمتر بود و مردم عادت به رعایت مقرارت رانندگی نداشتند، در مسیرهایی که پلیس با برگه جریمه و دوربین چند میلیونی در کمین لغزش رانندگان مینشست تا مچگیری کند؛ در جادههایی که محدویت سرعت داشتند و یا خط ممتد ممنوع کننده سبقت گرفتن، معمولاً یک پیکانی از باند روبرو پیدا میشد که دائما از دور برای شما چراغ میزد و با حرکات دست کمین کردن پلیس وظیفهشناسی را به شما اطلاع میداد! مثل یک بزرگتری که شما را از وسوسه تخلف کردن نهی میکرد و هنگامی که پیام را گرفته و بسیار مؤدب از کنار آقای پلیس تردد میکردی لبخندی به لبانت میآمد و ته دل هشداردهنده پیکانسوار را دعا میکردی! امروزه پلیسها همچنان با دوربینهایشان در نقاط کور جادهها کمین میکنند اما پیکانی نیست که از مقابل به شما علامت بدهد و اگر اهل تخلف کردن باشی احتمال مواجه شدن با مکافات جریمه و خواباندن ماشین و پارکینگ و غیره و غیره بسیار بیشتر است!]
پیکان فرهنگمان را پیدا کنیم
با کم شدن این خودرو در کشور، ما هم انگار پیکان فرهنگیمان را گم کردهایم. یادمان رفته است که پیکان بهانهای بود برای اینکه در خیابان و در محله بیشتر هوای هم را داشته باشیم. یادمان رفته است که با کارهای کوچک میتوانیم احساسهای خوب ایجاد کنیم. یادمان رفته است که کسی که پیکان ندارد هم ممکن است لحظهای در خیابان درمانده شده باشد و به دستان قدرتمند شخصی دیگر که بیچشمداشت کمک میکند نیاز داشته باشد. شاید امروز ما نیاز داریم تا پیکان جدیدی بسازیم که فرهنگمان را دوباره بازیابی کنیم.
![]() |
![]() |
![]() |