او میآید با مهربانیاش با خندههای کودکانهاش با پرسشهای بیشمارش از چیستی و چراییها که بیپاسخاند کم و بیش. او میآید با گامهای کوتاه و بلندش که در بند عادات هیچ سیستمی نیستند و گفتار و پندار آزادهاش که مرزی برای زیستن باز نمیشناسند. او میآید و چراغی در دلها روشن میشود به بهانه حضورش در دنیا چونان نوری که در تاریکی میافتد و خبر از وجود ستارهایاست در دوردستها او میآید تا زندگی چیزی بیشتر از اقساط بانکی ماهانه و تحویل محصولات در زمانهای تعیین شده و مشارکت در انتخاباتهای پرشور و رنگارنگ و تکرار پی در پی حوادث بیشمار و بیهوده باشد او میآید تا زندگی معنایی بیشتر از کوفتن آب در هاون باشد (الف. م. روشن) |
![]() |
:-)