بالأخره پس از شانزده سال دیروز مجبور شدم نمای اکانت یاهوی قدیمیام را از حالت کلاسیک به فرم جدید تغییر بدهم. کاری که در طی این دو سال اخیر علیرغم اصرار یاهو و توجیهات فنی و امنیتی مترتب از انجامش اکراه داشتم و حتی این اکراه از پذیرفتن تغییرات و بروزرسانیهای دنیای سایبری سوژه خنده و استهزای اطرافیانم هم شده بود. چون این فکر که فلانی نمیداند سیستم جدید هم بهتر کار میکند و هم بهتر است و میترسد که نتواند با دنیای جدید مواجه شود برای یک آدم سیساله دانشگاه رفته مضحک به نظر میرسد. به عبارت دیگر بحث «مقاومت درونی در برابر تغییرات جدید» که در حوزههای تحقیقاتی به عنوان یک مسأله و چالش محدوده علوم مدیریت و صنایع شناخته شده و مورد توجه قرار میگیرد با ویژگیهای ذهنی دیگری متعلق به همه انسانها خلط مبحث شده است؛ ویژگیهایی که ریشه در تجربهها، خاطرات و دریافتهای عرفی مشترک ایشان از زندگی دارد: با نوستالژیها...

نوستالژی یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیاء، اشخاص، حوادث و موقعیتهای گذشته است. به عقیده نگارنده کسی نمیتواند از هویت فرهنگی و اجتماعی در جوامع صحبت کند و نوسالژیهای فردی و جمعی مردم آنجا را در نظر نداشته باشد. برای مثال آیا کسی در متولدین دهه شصت هست که راجع به بیسکویت مادر نوستالژی نداشته باشد؟ بوی کاغذ دفتر چهل برگ تعاونی مصرف به مشامش نخورده باشد یا داستان روباه و کلاغ را در کتاب فارسی دبستان نخوانده باشد؟ نوستالژی میتواند یک تجربه فردی و یا جمعی باشد. اتوبوسهای دو طبقه میدان آزادی، دوغ گازدار آبعلی، پیگیری سریال تلویزیونی هادی و هدی یا فوتبالیستها برای ما دهه شصتیها حسی نوستالژیک ایجاد میکند. وقتی خاطرهای میشونیم و یا تصویری میبینیم که ناخودآگاه این جمله به ذهن آدم متبادر میشود: «آه، یادش بخیر...»
موفقیت حاصل یک برنامهریزی و تلاش مستمر برای تحقق اهداف است. ممکن است در طول انجام یک کاری برخی از وقایع مطابق برنامه پیش نروند اما نتیجه کار در چنین فرآیندی چه شکست باشد و چه پیروزی بسیار مهمتر از مجموعه حوادث و رخدادهای طول مسیر هستند و بیشتر به خاطر انسان میمانند. به عقیده نگارنده نوستالژی نمیتواند نتیجه به خاطر سپردن رخدادهایی باشد که دز طول پیگیری یک برنامه کاری مشخص به وقوع پیوستهاند. به عنوان مثال شب کنکور وقتی به جای درس و تست و امتحان حواستان به فلان برنامه تلویزیونی اقتصادی مسخره که نه کارشناسانش را میشناسید و نه اصلا از موضوع برنامه سر در نمیآورید، پرت شده و وقت تلف میکنید است چه در اثر این اتلاف وقت فردا در کنکور موفق باشید یا نباشید بعدها از خاطره تلویزیون نگاه کردن شب کنکور به عنوان یک نوستالژی یاد نخواهید کرد. نوستالژی ریشه در علائق دارد و نه ضرورتها و یا رخدادها؛ پفک نمکی مینو یا بابا برقی تلویزیون به جای بیتهایی از حافظه کلنگی، خلاءهایی از درون ما را پر میکنند که به خاطرمان میمانند.
میخواهم به بحث اولم برگردم و به جای رودهدرازی تابستانی یک نقطهنظر دیگری را مطرح کنم. به عقیده نگارنده اگر در دنیای سایبر و اینترنت هم شرایط برای تحقق نوستالژی فراهم باشد، این حس با انسان به جا میماند، اما سرعت تحولات در این حوزه گاهی اوقات از یاد انسان میبرد نوستالژیهایش چی بوده و وقتی به یاد آنها میافتد با حسی شورانگیز حتی اگر به زبان نیاورد در دلش میگوید: «آه، یادش بخیر...» چه کسی است که در دهه 1990 بدون درگاه یاهو و از طریقی به غیر از ایمیل یاهو با اطرافیانش ارتباط برقرار کرده باشد؟ چه کسی به خاطرش مانده وقتی صدای گوشخراش مودمهای Dial-up به پایان میرسید امکان گشت و گذار اینترنتی با کلیک دوبل بر روی آیکون e (که بعدها فهمیدیم یک مرورگر اینترنتی است و نه خود اینترنت!) برای آدم فراهم میشود؟ کدامیک از گودربازها بعد از اینکه گوگل خدمات فیدریدرش را در گوگل پلاس ادغام کرد آه نکشیدند؟ چه کسی هست که عضو شبکههای اجتماعی باشد و اسم مایاسپیس و اورکات را قبل از فیسبوک و توئیتر نشنیده باشد؟ آیا این خاطرات مشترک چیزی غیر از نوستالژیهای سایبری نسل ما هستند که به واسطه این تجارب از نسل گراهام بل و داوینچی قابل تمایز شدهاند؟!

نتیجهگیری فرهنگی: نوستالژی داشتن کهنهپرستی نیست بلکه برعکس نشانه هویتمندی و با فرهنگ بودن است؛ چه سایبری و چه اجتماعی و چه غیره و غیره!
نتیجهگیری سانتیمانتالیستی (!): شما که نوستالژی نداری یا هنوز به سن بلوغ نرسیدی و یا به جاش ساعت شماتهدار گذاشتی توی زندگیات و فکر میکنی زندگی یعنی حرکت با سرعت نور به طرف خط پایان! البته برنامهنویس جماعت از قاعده مستثنی هستند چون در انسانیتشان تشکیک وجود دارد!!
نتیجهگیری الکی (!) : نوســ...ـتالــژیهای الــکــی!!