بعضی وقتها اسامی بزرگتر از آثار هستند. به گونهای که آدم از در اعتماد در آمده و در مقایسه با گزینههای دیگر به اعتبار اسم بزرگی چون
علیرضا داوودنژاد فیلم او را برای تماشا به همراه دوستانش انتخاب میکند. اما نتیجه کار واقعاً ناامیدکننده است و به هیچ عنوان در حد و اندازه کارگردانی با بیش از 40 سال سابقه فیلمسازی نیست. در
نقدی ملایم که پس از تماشای فیلم خواندم منتقد با این استدلال که روغن مار یک فیلم تجربی است و برای تماشاگر غیرمنتظره است تلاش کرده بود تا به جسارت سازنده اثر امتیازاتی را نسبت دهد و ایرادات روایی اثر را نادیده بگیرد. به عقیده نگارنده فیلمساز از نظر هنری جسارت خاصی به خرج نداده و تدوین چند سکانس نه چندان مرتبط به یکدیگر بدون موسیقی متن، بدون صدابرداری و نورپردازی حرفهای بیشتر از اینکه به واسطه جسارت باشد، ناشی از بی توجهی و بی احترامی به مخاطبان فیلم است!

«مرد میانسالی خانواده خود را در خارج از کشور رها کرده و چند روزی میهمان خانه مادرش در شهر متلقو است. بین آنها بحث دائمی در خصوص کارهایی که در گذشته باید انجام میدادند تا در زندگی در زمان حال احساس خوشبختی کنند جریان دارد...»
روغن مار داستان روایی ندارد و بیشتر شبیه یک مستند سینمایی است. اگر بتوان فیلم را اپیزودیک تلقی نمود؛ فیلم از سه اپیزود تشکیل شده است: سکانس طولانی فروشنده روغن مار، مجموعه سکانسهای مادر و پسر و سکانس کوتاه پایان فیلم که فروشنده دورهگرد به علیرضا داوودنژاد پشت دوربین فیلمبرداری طعنه میزند. به جز
مجموعه دیالوگهای مادر و پسر که بار داستانی اثر را به دوش میکشد؛ دلیل انتخاب و نحوه چیدمان سایر لوکیشنها و سکانسهای فیلم مشخص نیست و نبودن یا بودن آنها تقریباً هیچ تأثیری در خط سیر اثر ندارد. به نظر میرسد آقای داوودنژاد در یک مسافرت خانوادگی به شمال کشور دوربین به دست شده و مجموعه تصاویری را که در این سفر گرفته کنار هم چیده است. این کار به خودی خود اشکالی ندارد و شاید مبتکرانه هم به نظر برسد اما نپرداختن به داستان و شخصیتهای آن و وارد و خارج کردن آنها به فیلم بدون ایجاد زمینه فکری در ذهن مخاطب کار هنرمندانهای نیست و جزو ضعفهای فیلم محسوب میشود.
از همگسیختگی اجتماعی و فاصله طبقاتی سرسامآور بین اقشار جامعه از یک سو و گسترش و رشد ارتباطات اجتماعی از سوی دیگر سوژه خوبی برای بحث، داستانسرایی و یا ژورنالیسم است. اما وقتی اینقدر شهامت داریم که در یک اثر سینمایی به این موضوع بپردازیم این پرداخت باید تمام و
کمال باشد. مقایسه بازار روز فقیرانه در مقابل مجموعه مجلل الماس قو و یا اختلافات خانوادگی ناشی از خودخواهی آدمها و یک جانبه گرایی فرهنگی (در گفتار مادر و پسر) یا سادهانگارانه دیدن مسائل (در گفتار فروشنده روغن مار که آنرا دوای هر دردی معرفی میکند) در تربیت و سپهر مردم ما موضوعات جسورانهای است که پرداختن به آنها سرمایهگذاری و وسواس لازم دارد و خروجی کار باید چیزی فراتر از یک دوربین روی دوش و داستانگویی با شخصیتهایی مبهم و گنگ باشد.
پینوشت: همانند سایر نقدهای نگارش شده در این وبلاگ لازم است تأکید شود که نقطهنظرات نگارنده عموماً مربوط به خط سیر داستانی فیلم بوده و در خصوص جنبههای فنی و هنری اثر صاحبنظران باید نظر دهند و این نوشتار در این خصوص موارد مشخصی را ارائه نداده است.