پیشدرآمد: احتمالاً برای شما هم پیش آمده در جایی یا موقعیتی گرفتار شده باشید که هرگونه حرکتی باعث درد شدید در اندام گرفتار شده و یا به خطر افتادن جانتان و ساکن بر جا باقیماندن هم اسباب آزارتان باشد؛ به همچنین حالتی به صورت عرفی وضعیت اره گفته میشود. اگر هم تاکنون برای شما رخ نداده زیاد نگران نباشید، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و غیره و غیره.

پیشتر در پستهای
دوست اجتماعی و
وضعیت در روابط به مقوله روابط در بستر اجتماعی پرداخته شد. اما نوشتار پیش رو از زاویهای کارکردگرایانه به چالشهایی که در روابط به وجود میآیند میپردازد. وضعیت اره در روابط با دیگران به دلایل مختلف رخ میدهد. تعهداتی که انسان در لوای ارتباطش با محیط پیرامون بر عهده میگیرد یکی از این دلایل میتواند باشد. ارتباطات کاری یا دوستانه پیرامون مفهومی که منفعت و یا ارزش افزوده (Valued Added) نامیده میشوند در محیط کار و زندگی شکل میگیرند. و با توجه به پلکانی بودن میزان بهرهمندی فرد از این منافع، در طی یک فرآیند زمانی مشخص ممکن است همه چیز آنگونه که تصور میشود به پیش نرود و یا توافق دوجانبهای که ضامن بهرهمندی از منفعت و ارزش تعریف شده برای آن رابطه باشد به وجود نیاید و یا از بین برود.
به عقیده نگارنده افراد بر اساس همین معیار ارزشی که برای خود تعریف مینمایند با محیط پیرامون در تماس قرار میگیرند و هر رابطهای با دیگران در این مدل کارکردی نیازمند تعریف ارزشی افزودهتر از آنچه در وضعیت سابق برای فرد متصور هستیم میباشد. در یک حالت آرمانی مطلوب خود فرد با حسها و تفکراتش تعریف کننده ارزش مورد نظر است اما در غیاب چنین تواناییهایی در نزد فرد، نهادهای دیگر مانند خانواده، جامعه و یا عرفهای اجتماعی بیکار نمانده و به تعریف ارزشهای مورد نیاز از ارتباط میپزدازند و تنها وظیفه فرد تطبیق وضعیت خود با این ارزشهاست.
ارهای بودن رابطه مربوط به زمانی است که ارزشهای تعیین شده با بروندادهای کسب شده از موضوع ارتباطی مطابقت نداشته و فرد به دلیل ترس، سردرگمی و یا دربست قبول نداشتن ارزشهای تعریف شده، به دلیل آثار ناخوشایند احتمالی، شهامت ایجاد تغییر در وضعیت روابطش را ندارد. اگر این سردرگمی دو طرفه باشد رابطه ارهای بسیار آزار دهنده و طولانی خواهد بود و تحول در چنین روابط موکول به زمانی است که حداقل یکی از طرفین یا در ارزشهایش تجدیدنظر کند و یا به دنبال فرد مناسبتری برای تطابق با همان نظام ارزشی بگردد.
در شبکههای اجتماعی برخی از افراد عبارت «پیچیده» و یا «نامشخص» برای توصیف وضعیت ارهای روابط خود با دیگران استفاده میکنند که البته از جنبه کیفی ممکن است با موارد مطرح شده در این نوشتار مطابقت نداشته باشد. به عبارت دیگر ممکن است مسائلی غیر از ترس یا محافظهکاری شخصی فرد را در پیشبرد و یا عقبگرد از روابطش مردد نماید اما به هر صورت همان نتیجه پیش میآید؛ روابطی که نه به پیش میروند و نه به پس و دایره ارزشهای کارکردگرایانه به تدریج در بستر زمانی با چنین وضعیتی به تضاد میرسند و قطعاً یا روابط خاتمه مییابند و یا ارزشها تغییر میکنند.
من در یک سال و نیم اخیر در یک رابطه ارهای گرفتار بودهام که به دلایل
متعددی که خیلی از آنها گفتنی نیست و به احساسات درونی انسان و تجاربش
بستگی دارد فکر میکردم رابطهام پتانسیل مناسبی برای صعود به مراحل متعالیتر را
دارد اما در نهایت اینگونه نشده و الان در دوراهی تغییر ارزشها و یا تغییر طرف مقابل گیر کردهام. اگر اخیراً درگیر رابطهای از نوع ارهای بودهاید شاید با نقطهنظرات نگارنده موافقت و مخالفتی داشته باشید که پرداختن به آنها شاید خالی از لطف نباشد.
فقط میدونم وضعیت اره وضعیتیه که هر کار انجام بدی درد داره...میتونم بگم آماده یک درد باش...فرق نمیکنه کدوم ور انتخاب کنی!
البته از قل اره ایی من قطعا کمک های زیادی میتونی بگیری.... چون اون اونور پلشه...من اینور! شاید سویچ کردن از یک اره دنده درشت به یک اره دنده ریز تر بهتر باشه...به هر حال شما آقایون مزیت هایی در رابطه هاتون دارید و اون ترک اره بدون خونریزیه و درمان سرپاییه که ما خانوم ها نداریم....تقریبا به خاک و خون کشیده میشیم! اونم باکی نیست.... هیچ کس مسئول گل دیگه ایی نیست جز خودش!
اینم میخواستم بگم که وضعیت بی ارگی فقط تو رابطه نداشتنه، که اونم هزار و یک اره داره که تازه خودت کردی که لعنت بر خودت باده....! بنابراین تفاوت فقط در انتخاب نوع اره است! پیشنهادم اینه که سخت نگیرید!
شما تجربه بدی داشتی مهندس و متن شما مملو از احساس خشم و نفرت و اینها است. به نظر من هیچ رابطهای به صورت ارهای آغاز نمیشه و برای تمام کردن روابط نامناسب نیز همیشه راهحل ارهای کردن آنها نیست. در این خصوص شخصا تجربه دارم و پس از پی بردن به مجموعه گستردهای از عدم تشابهات فکری و اجتماعی، یک رابطه 25 روزه را قبل از اینکه خیلی آثار ناگواری در زندگی خودم و طرف مقابل بگذارد به پایان بردم. خیلی تلخ بود برای هر دو نفر و خصوصاً برای طرف مقابلم، ولی به نظرم حداقل در جایگاه مقایسه آثار ناگوار این تیپ پایانهای سریع زودتر از رابطههایی که شدیداً ارهای شدهاند از زندگی و ذهن افراد پاک میشود.
برای اینکه از دستم عصبانی نشی بازم تأکید میکنم پایان هر رابطهای قطعا تلخ است برای افراد و کسی منکر آثار نامطلوبش نیست. اما پرسش این نوشتار حول این موضوع متمرکز بود که آیا روابط ارهای بیشتر آزاردهنده هستند و یا تنشهای آنی و مرافههای آنچنانی و غیره و غیره؟
درود بر مهندس مجابی،
برادر من زندگی خودش یک اره است. این اره رو باید اول رفع و رجوع کرد بعد رسید به حواشی....
با توجه به توصیفی که کردی. هر گونه حرکتی باعث آسیب است. وضعیت خوبی نیست.
بالفرض اگر صورت مساله رابطه اره ای با از بین بردن آن رفع شود، سودی حاصل نمی شود. جای بخیه رابطه اره ای بعد از خارج کردن غده آن رابطه هم باقی خواهد ماند. آن وقت هر از گاهی که یادت می افتد و دردش تازه می شود.
صحبت از تغییر کردی. با توجه به سن و سال و تجربه و شخصیتی که تقریباً شکل گرفته است، معتقدم امکان تغییرات اساسی وجود ندارد. این مورد دو طرفه است. یعنی هر دو طرف رابطه قطعاً یک سری رفتار، خواسته ها و اعمال در مقابل طرف دیگر برخوردارند که به کام دیگری خوش نمی آید و شاید از آنها کوتاه نیایند. چونکه برای هر کدام از آنها دلایل و مستدلاتی دارند که شاید برای خود آن فرد، منطقی و مبرهن باشد. پس درخواست تغییر در مورد آنها بدون هیچ تغییری در درخواست کننده، آب در هاون کوبیدن است. پس اگر تغییری لازم است باید دو سویه باشد و نه یک سویه. اگر ارزشی مورد آزار است، ارزشی هم آزار می دهد.
وضعیت اره در رابطه مانند قرار گرفتن در بن بست است. یا راهی باز می شود یا همان جا تمام می شود.
صحبت دو طرفه، بدور از جنجال و بحث در نهایت آرامش بهترین راه برای خارج شدن از وضعیت اره ای است. مشکلانی که مانند دندانه های اره رابطه را اره ای کرده را با صحبت کردن باید شناخت، راه حل پیدا کرد و نهایتاً حل کرد.
در این حالت باید قدرت انتقاد پذیری هر دو فرد بالا باشد. مغرور نباشند. به اشتباه خود اعتراف کنند. در این صورت است که نتیجه ای می توان گرفت.
در صورت نتیجه گیری، باید اذعان کرد که هر دو طرف بخاطر هم تصمیم به تغییر برخی از قانون های هم می گیرند و باید ان را محترم بشمارند. این تقییرات را من اصلاح زاویه های مخالف شحصیتی می گویم که ممکن است فقط در مورد فردی که در رابطه هستی اعمال شود و کلی نیست. شاید اینجا اینطور برداشت شود که در این صورت، آن فرد نقش "فردی موجه" را در رابطه بازی می کند. اعتقادم این است که بازیگری نقشی صورت نمی گیرد، چونکه خود شما هستید که کاری را برای حفظ فردی که می خواهید رابطه ای پایدار را با وی تشکیل دهید انجام می دهید، به وی احترام می گذارید و به وی بها می دهید. پس ظاهری نیست و با وجود خود آنها را اعمال می کنید.
فراموش نکنیم که دو نفر در رابطه هستند و نه یک نفر. فقط و فقط پرداختن به خود و منافع خود، خودخواهی است و باعث سقوط رابطه است.
صحبت کردن در رابطه با موضوعات مورد اختلاف پیشنهاد خوبی است به شرط آنکه طرفین در این خصوص توافق داشته باشند. اتفاقا در case من این دیالوگ نقش داشته و شاید یکی از دلایل طولانی شدن ارتباط همین تلاش دو نفره بوده است. به نظر من ارهای بودن رابطه از زمانی شروع میشود که دیالوگها نتوانند فاصلهها را پر کنند و به تدریج به سمت حفظ احترام ظاهری بروند و یا برعکس وسیلهای برای زخم زبان زدن و گلایه محسوب شوند
یه امید هست یه عالمه آچمز! پسر تو چرا این پوزیشن رو دوست داری آخه؟
حالا به دور از این شوخیا، اگه از من میپرسی، چه با اره ، چه بی اره، فقط یادت باشه اسب مرده، اسبی است که مرده است (کنایه از فرصتی است که از دست رفته است) قبل از اینکه بوی آن بلند شود، باید قبول کرد که مرده و پا شد و راه افتاد حالا اگه فرصت دیگری پیش آمد که چه بهتر، اصلا هم مهم نیست که آخرش خودخواه میشی یا خودنخواه! نشستن حتی اگه تغییری تو وضعیت اره نداشته باشه، حداقل هدر دادن عمره!
خودآزاری شاخ و دم نداره که ـ چشمک
بیا اسمشو بذاریم دیالکتیک ارهای!!
من با این که گفتی دیالوگ باعث اره ای شدن رابطه می شود مخالفم. اگر دو نفر بخواهند با هم باشند و صحبت کنند نتیجه می گیرند. خودت هم قبول داری که تلاش دو طرفه است.
ولی اگر قصد سانسور یکدیگر و رودرواسی از هم را داشته باشند، و مطالبی در ظاهر عنوان نشود که منشاء خیلی از ناملایمات اره ای است؛ این موضوعات کم کم جمع می شوند و یک جا در صحبت ها سر باز می کنند که دیگر جمع نمی شود. در اینجا است که صحبت کردن بیشتر مانند جنگ است. در صورتی که اگر زودتر در آن موارد صحبت می شد، عمق فاصله نه تنها بیشتر نمی شد، بلکه ترمیم هم می شد.
اگر به یک چنین نقطه ای رسیدی، درست شدن سخت، ولی ممکن است. انرژی زیادی می طلبد از هر دو طرف. که ممکن است نتیجه ای در بر نداشته باشد. در این حالت حداقل خود آدم راضی است که تلاشش را برای اصلاح و ساختن را انحام داده است.
به هر حال، راه حل بیخیال شدن کلی هم وجود دارد. که استفاده از آن بستگی به خود آدم و نگرش کلی به رابطه با فرد مقابل دارد.
من گفتم «ارهای بودن رابطه از زمانی شروع میشود که دیالوگها نتوانند فاصلهها را پر کنند و به تدریج به سمت حفظ احترام ظاهری بروند و یا برعکس وسیلهای برای زخم زبان زدن و گلایه محسوب شوند»
مسأله همان مقاصد افراد هست مهندس که باعث اوج و فرود یا ارهای شدن روابط میشود. الان که من و شما در حال چالش هستیم در همین کامنتها 2 فقره پیشنهاد بیخیال شدن طرف مطرح شده و به نظر میرسد این شیوه «که نباید انرژی صرف چنین روابطی کرد» خیلی واضحه و فقط من و شما گیر ذهنی داریم ـ چشمک
سلام
یه راه حل:
چشاتو ببند با سرعت بکش بیرون D: البته قبلش بگو ما هم بیاییم تماشا D:
موافقم با ماکسیم که بهتره از این وضعیت بیای بیرون و یه تکونی بخوری. من یه جورایی حس می کنم کلا نسبت به اره علاقه خاصی پیدا کردی، حال میده؟ یه جورایی قارقار اون کلاغه و اینا رو تداعی می کنه D:
ولی جدا گذشته از شوخی کمتر سعی کن تو این وضعیت قرار بگیری. سن ماها دیگه واسه این چیزا جواب نمیده.
والا منم درسمو خونده بودم و فکر نمیکردم آخرش اینجوری میشه، اما یه جورایی فریب خوردم از شرایط و بیش از حد به خودم مطمئن بودم. طبق معمول از روی سادگی ذاتیام خیلی براش ارزش قائل بودم و روی فهم و درکش از مسائل حساب میکردم. اما اشتباه میکردم خب! مگه چیه؟!
ایشالا کلاغه بیاد جمعه صبح زود توی حیاط خونهتون اینقدر قار قار کنه که خواب ناز کوفتت بشه!!
به قول شهاب حسینی تو درباره الی:
شاغه شوغ سیغی غان دل تورمالخوزه تیغا
پارسیش میشه
پایان تلخ بهتر از تخلی بی پایانه.
همه ادم ها معمولا حسرت چیزی رو می خورن که ندارن.
بی اونکه یادشون بره برای اینکه این مقوای چسبی از دستشون کنده بشه چه زجری کشیدن.
من فقط می تونم بگم که یه رابطه سالم یزیه که وقتی به دستش میاری تازه می فهمی چقدر وقت خودت و یکی دیگر رو تلف کردی.
اره تا درنیاد امیدی به خوبی امید نیک نیست روشن نهاد!!!
پس نظر شما هم به درمان اره معطوف است دکتر جون
امید من نگفتم رابطه از ابتدا اره ایی آغاز میشه....
گفتم هر رابطه اره خاص خودشو داره که طی زمان مشخص میشه...
اگر از 30 روز ماه 20 روزش خوشحالی 10 روزش ناراحت ایده آله..... کاری رو انجام بده که اون 20 روز خوشحالت میکنه.....
تازه من خشم و نفرت و هر چی که بگی دارم ولی توصیه من در حد اشتراک گذاشتن تجربه امه...بیشترش رو که نمیدونم...
واسه همینم گفتم از قل اره ایی کمک بگیر..اون مرحله اش جلو تر از منه...طبق نظراتشون گویا خوشحالن از نبود اره...
چونم تجربه اش بیشتر از منه من سکوت میکنم.....و طبق حرفشون رابطه بدون اره هم هست که نظریه اولی منم نقض میشه...بنابراین یا علی بگو تا عشق واقعی آغاز بشه..بقیه که همش تلخیه گویا! از شرتلخی های بی پایانم خودتو خلاص کن. درستش همینه.... به خودت فقط فکر کن.
از این یا علیها زیاد گفتیم، عدم قطعیت از سر تا پای قواعد رابطه میبارد لذا ارجاع میدهم به بحث انگیزه که خیلی از دوستان اصلا توجهی به این موضوع نداشتند در نقطهنظراتشان
گویا نظر شما هم به درمان اره معطوف است مهندس جان
کامنتهای دوستان محترم و به جا برادر من! شاید دوستان دلشان نخواهد که برای چیزی که دوست دارند هر گونه زحمتی بکشند. همه آدمها اینطور فکر می کنند تا در زندگی راحت باشند. وضعیتی که می گی وضعیت خوبی نیست و خیلی ها از اون فراری هستند.
آقا امید، حرف من این است که آقا جان حرفی که اگر امروز باید زده بشه، نباید به فردا برسه، چونکه تا فردا 1000 تا حرف دیگه دنبال این یه حرف ممکن است در بیاد که جمعش نمی تونی کنی دیگه ! اون وقته که اره درست می شه! نمی دونی چی شده ، چه اتفاقی افتاده که راضی نیستید. پس حرف من روی مقاصد نیست. روی به جا و به موقع و بی پرده حرف زدن است.
در صورتی که همه موضوعات رو می گی و می شنوی و به جواب نمی رسید، تمام بشه بهتره. شاید تضاد شدید دارید اصلاً !
بعضی ها ظاهراً حرف می زنند، ولی همه چیز رو نمی گن! نمی دونم از سر چیه این ! رودرواسی ، دیگر سانسوری ، تست هوش، بیماری و ... تا بیای بفهمی چی هست و چی شده ، دندانه اره را درست کردی برای خودت....
داداش من ! رابطه ای که 100 درصد دو طرف راضی باشند وجود نداره !! اگر کسی هست ، رابطه رو نگهش دار و درستش کن! که در غیر اینصورت -به نظر من که با نظر جمع کاملا متفاوت است- دفع وقت می کنی. چونکه هیچ تضمینی برای رابطه ای بهتر با فرد دیگر [به فرض پیدا شدن آن] وجود نداره و نخواهد داشت.
در پاراگراف آخرتان یه حرف تازه بود:

«هیچ تضمینی برای رابطه ای بهتر با فرد دیگر [به فرض پیدا شدن آن] وجود ندارد»
تضمینی وجود ندارد اما آیا تلاش در این مسیر بهتر از تلاش برای حفظ رابطه ارهای نیست؟!
این پرسش اخیر نقطه تضاد دیدگاه اکثریت حاکم در این بحث است و احتمالا چون بر اساس تجاربشان حرف زدهاند با دیدگاه من و شما موافق نیستند
ما اینجا از صحبت ها و تجربیات بزرگ تر ها استفاده می کنیم. [آیکون بچه مؤدب و حرف گوش کن که یه گوشه این میز گرد دست به سینه نشسته و وسط حرف زدن بزرگ تر ها نمی پره.. نق و نوق هم نمی کنه. ماکزیمم یه وقت حوصله ش سر ررررفت.. سرشو میندازه پایین به انگشتای پاهاش که داره باهاشون بازی می کنه، نگاه میندازه.
.... بقیه اشو روم نمی شه همین جوری بگم... یه لحظه گوش تونو بیارین جلو... [آیکون حرف در گوشی]: هر از گاهی یییممم... حواسش میره سمت در.. که چرا یکی نمیاد برامون شربتی.. آبمیوه ای.. چیزی بیاره.. پذیرایی شیم.]
(البته آیکون قاعدتا نباید اینقدر طولانی باشه. :) یا تو در تو.)
یعنی اینقدر خسته کننده بود موضوع ؟!
اره تا وقتی که زخمات ازش تغذیه کنه باقی می مونه.
امید جان زخم های ما یکی از بهترین نقاطی هستند که به ما کمک می کنن که خودمون و حفره های روحمون رو بشناسیم.
بنابراین به جای اینکه به فکر فراموشی باشی به دنبال چرایی باش.
من استفاده از روانکاوی یک خبره تاکید میکنم یکی که اهل فن باشه رو توصیه می کنم.
دپرشن بهترین برهه برای خودشناسیه.
مثل یه ماشین که صدای بدکارکردنش در اومده.
جدی بگیرش.
خودشناسی رو هستم. اون یکی رو نه ـ چشمک
داداش ! [شاکی نشو آخریشه ! - بقول خودت چشمک]
اعتقادی که من و تو داریم، یک طرف؛ اعتقادات دوستان هم سمت دیگه ، و محترم.
من تجربه و اعتقاد خودم را عرض کردم خدمتت. که در ادامه بیشتر توضیح می دهم.
در جواب این "تضمینی وجود ندارد اما آیا تلاش در این مسیر بهتر از تلاش برای حفظ رابطه ارهای نیست؟!" باید خدمتت عرض کنم که :
اگر فردی پیدا شد و دوباره همین مشکلات وجود داشت و رابطه اره ای شد چی ؟! آن وقت اشکال کجاست ؟ آیا نباید از خود بپرسیم که شاید اشکال از من هست؟ پس شاید داری یک زوایای خودت را داری تازه می شناسی. با آنها مقاومت نکن! با هاشون باید بسازی و درستشون کنی. و شاید خیلی بد شانسی (اگر دو نفر قبل و بعد شبیه هم فکر کنند.).
داستان یک رابطه است، ماجراجویی در کار نیست. این که می گن "این نشد یکی دیگه!" درست؛ ولی قانون استفاده اش را این قدر نباید راحت کنیم که دلمان با کوچکترین چیزی بهانه رفتن و ناراضی بودن بگیره.
یک مدت زمان گذشته، تا به اینجا برسی که مشکل وجود دارد. به نظر من این کار منطقی نیست که آدم از راهی که هست به عقب برگرده و دوباره همین موارد رو با یکی دیگر تجربه کنه تا که شاید رابطه بهتری باشه... شاید با کمی تلاش همین مشکلات حل بشه؛ هیچ وقت بدون تلاش کردن نمی توان گفت نمی شود.
خب این ضرورت نیاز به خودشناسی یعنی یه جای کار از طرف من لنگ میزنه، قبول دارم و مناقشه ندارم. اما معیاری برای ارزیابی پیدا کردن سخت است یعنی من چگونه باید بفهمم که بعد از رفع عیبهای احتمالی قابل رفع، آیا بازم سر و کله اره پیداش میشه یا نه؟!
امید تو که تصمیمتو گرفتی، از اون قیافه سبزت معلومه، چرا منتظری دیگران مهر تایید بزنن! فرض کن اینجا رای اکثریت به این باشه که تو بمونی با طرفت و نظر خودتم همین باشه یا بالعکس. قضیه اینه که هیچ کدوم ما تو انتخاب تو و عواقب انتخابت چه خوب چه بد سهیم نیستیم. حتی اگر به قولی پیش یک روانکاو خبره بری!
این سخت ترین تصمیمیه که هر کس باید به تنهایی بگیره و رای اکثریت و اقلیت اصلا توش مهم نیست، چون به تنهایی باید پای انتخابت واستی چه بمونی و چه بری!
نظر سنجی هم خیلی خوبه، اگر طرف مشاور خبره هم باشه که خیلی عالیه ولی به نظر من تو به جمع بندی رسیدی، فقط میترسی از عملی کردنش. چون فکر میکنی پشیمون میشی و واقعا هم میتونه برات پیش بیاد چون شناختی که ازت دارم میگه آدم با احساسی هستی و سر دو هفته، دو ماه نمیتونی بری سر سفره عقد کسی بشینی.
برادر به دلت رجوع کن، اگر اون ته با همه نارضایتی ها اوکیه برو جلو نترس....ولی اگر اون ته مها نمیتونی اعتماد کنی ببر! دلتنگ میشی، ناراحتم میشی، ولی مطمئنی که تو شرایط تصمیم درستی گرفتی..این اتفاقیه که واسه من افتاد...دلتنگ میشم، گریه میکنم، تنها هم هستم به قول شما خشم و بغض هم دارم ولی مطمئنم که تصمیمم درست بود...ممکن بود با اون آدم بتونم ولی با اون شرایط نمیتونستم و علی رغم محبت بی پایان دوستان!! اصلا فکر نمیکنم به یک تلخی بی پایان پایان دادم. من تو رابطه ام روزهای خوب و بد زیاد داشتم از هر دوش هم به اندازه ایی داشتم که نخوام به شیرینی مطلق یا تلخی بی پایان نسبتش بدم..فقط فکر میکنم بعضی شرایط در آستانه تحمل من نبود. پس به خودت رجوع کن. اگر تلخی ها در آستانه تحملت هست و شیرینی هاش برات مهمه و لذت بخش و خط قرمز های تو رو نمیشکنه یعنی فقط دچار ترس شدی. اگر نه هم که به اره کشی روحتون پایان بدین!
والا قیافه من سبز نیست مهندس ـ چشمک
مشاوره و اینها هم با توجه به تجارب قبلی خودم به نظر نوعی تلاش خارجی برای مطابقت دادن و یکسانسازی خواستهها با شرایط عرفی و اقتصادی فرد هستند و جز مشتی دروغ پیچیده شده لای زرورق عقلانیت چیزی به آدم اضافه نمیکنند لذا فقط آن قسمت مراجعه به درون باقی میماند که متأسفانه جواب صفر و یک گرفتن ازش کار سختی هست مهندس ـ به هر حال ممنون از وقتی که برام صرف کردی و تجاربی که به اشتراک گذاشتی
تاکیدم روی خبره برای همین بود.
روانکاو خوب به تو چیزی نمیگه. فقط راهنماییت می کنه که خودت رو بکاوی.
اگر موضوعی درست حل بشه ، روی "درست حل شدن" تاکید دارم، دیگه احتمال بازگشت به وضعیت اره ای در مورد اون موضوع خیلی کم می شود.
عزیز دل، معیار از این واضح تر که وضعیت اره ای از بین می رود و رابطه به جای سوهان روح هم بودن و احساس دوری کردن از هم، به حس دوست داشتن و صمیمیت تبدیل می شود. این معیار خیلی آسان است برای لمس کردن. صحبتی که می کنی، از شک و عدم اعتماد و نداشتن امید به ادامه هست که در اثر خستگی وضعیت اره در تو مستولی شده است.
این موضوع به این بر می گردد که چقدر اعتماد و ایمان داری به خودت در درجه اول، به طرف مقابل در درجه دوم و به موضوع اره و راه حل دو طرفه برای خروج از آن حالت. مطمئن هستم که می توانی به اینها برسی. به خودت و طرف مقابل باید اعتماد کنی و ایمان داشته باشی که با صحبت کردن در مورد موضوعات، وضعیت بهبود می یابد. یک کم سخت نگیر و رو به جلو حرکت کن و نتیجه را ببین!
در چرخش چرخ زندگی، روز ها یک رنگ نیستند. یک روز یک مساله پیش می آید، و روز دیگر حل می شود. این چرخه ادامه دارد. و اعتقاد به اینکه با حل یک وضعیت اره ای، اره دیگری در ادامه نخواهی داشت، ساده انگاری است. مرد کسی است که می جنگد و حل می کند و همه چیز را بدست می آورد.
بازهم کامنت دادم!!- چشمک.
باید با طلا آب گرفت: «اعتقاد به اینکه با حل یک وضعیت اره ای، اره دیگری در ادامه نخواهی داشت، ساده انگاری است»
سپاس جناب! ـ چشمک
لذت بردن از وضعیت اره ای، تنها را تسکین وضعیت اره ای، ادامه بده ... ؛)