دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

وضعیت در روابط (Status in Relationships)

پیش درآمد: وقتی صحبت از شبکه‌ای از افراد پیرامون ما به میان می‌آید، اولین نفراتی که تصویرشان در اذهان ما نقش می‌بندد، آن افرادی هستند که بیشتر اوقات خود را با ایشان می‌گذرانیم و یا اگر دسترسی حضور نداریم از شیوه‌های امروزی غیر حضوری این زمان را به گونه‌ای به ایشان اختصاص می‌دهیم. به عبارت دیگر از یک دیدگاه عام و کلی شبکه چیزی خارج از دنیای انتزاعی ذهنی افراد نیست و میزان پیوستگی عناصر موجود در آن است که موجود «بودن» یا «نبودن» چنین ساختی در اجتماع افراد دور و نزدیک ما را واقعیت می‌بخشد. در این نوشتار بدون تأکید بر جنبه‌های روانشناختی، که مطالعه و اشراف کاملی نسبت به روحیات و متافیزیک انسان را طلب می‌نماید، سعی شده‌است یک ساختار کارکردی حداقلی در خصوص شبکه‌های اجتماعی کوچک اطراف افراد ارائه و به بحث گذاشته شود.


کسانی که درس ریاضی و یا شبکه خوانده باشند، با اصطلاحاتی مانند فراکتالی (Fractal) یا خودهمانندی (Self-Similarity) آشنایی دارند. خود همانندی یکی ویژگی شبکه‌ای است و اشاره  دارد به اینکه هر جزء سیستم خصوصیت‌هایی مشابه کل سیستم از خود نشان می‌دهد. با وام گرفتن از این تعریف وقتی صحبت از شبکه اجتماعی به میان می‌آوریم، توجه به افراد به عنوان اجزایی که لزوماً خصوصیات اجتماعی از خود نشان می‌دهند اهمیت دارد. کلاوس اوفه (Klaus Uwe) اقتصاددان برجسته آلمانی در این خصوص تعریف ظریفی تحت عنوان سرمایه اجتماعی ارائه می دهد:
«سرمایه چیزی است که پس از انجام کلیه فرآیندهای کسب و کار به ایجاد ارزش افزوده (Value Added) برای صاحبان آن منجر شود. این ارزش افزوده در حوزه مسائل اجتماعی در قالب گرایش‌های فردی و گروهی، تمایلات رفتاری و الگوپذیری جامعه ظهور و بروز می‌نماید.»
به عبارت دیگر شبکه‌های اجتماعی پیرامون افراد بر اساس ارزش افزوده‌های احتمالی مطلوب ایشان شکل می‌گیرد و البته این عنوان کمی غلط انداز است و این ارزش افزوده ممکن است تأکید بر جنبه‌های مادی و اقتصادی نداشته و برای پاسخگویی به خواسته‌های متافیزیکی افراد مطلوب به نظر برسد. پذیرش این دیدگاه در بررسی شبکه‌های اجتماعی باز این جنبه به ما کمک می‌کند که وقتی عدم کار کرد صحیح یک شبکه اجتماعی مشاهده می‌شود با مراجعه به ارزش‌های افزوده قابل تعریف در آن راحت تر بتوان دلایل ناکارامدی شبکه را تجزیه و تحلیل نمود. برای مثال حدود یک ماه پیش مطلبی در همین وبلاگ نوشته بودم و برخی از دلایل ناکارامدی جمع دوستانه مورد اشاره را به بحث گذاشته بودم. در آنجا بخشی از نقطه نظرات در خصوص بر هم خوردن نظم دوستانه قبلی، هم به این موضوع دلالت داشت که ارزش‌های قابل تعریف در آن گردهمایی‌ها به دلیل آنکه دیگر برای همه ارزش محسوب نمی‌شوند نمی‌توانند راهگشای حفظ دوستی باشند. نکته ظریف دیگر اینکه در رابطه با همان مباحث، برخی از افراد قائل به وجود یک ارزش‌های کلی و جامع، مثل اصول اخلاقی و یا آداب معاشرت اجتماعی، هستند و پیکان انتقاد را به عدم پایبندی دوستان از این جنبه برده‌اند و مجموعه مشاهده کاملاً بیان می‌کند که دایره‌ای از ارزش‌های متضاد حتی در این مسائل نیز نتوانسته خصلت‌های انجمن پذیری افراد را برای تداوم مشارکت در گروه دوستی مورد بحث تحریک نماید.
همین نتیجه گیری را می‌توان در رابطه با گروههای اجتماعی دیگر داشت و به نظر توجه به تعریف مجموعه ارزش افزوده های قابل تعمیم در کنش و واکنش متقابل افراد در یک شبکه اهمیت فراوانی در جلب نظر افراد آن زنجیره انتزاعی دارد. برای مثال نزدیک به یک سال است با پدیده (به زعم بنده ناخوشایند) فارسی1 مواجه هستیم. یک تلویزیون ماهواره‌ای تازه تأسیس که با دستمایه قرار دادن ارزش افزوده «نیاز به سرگرمی» در خانواده‌های ایرانی و دگردیسی نامطلوب «سرگرمی» به «پند و اندرز اخلاقی» در رادیو و تلویزیون دولتی ایران، که دیگر یک ارزش عمومی برای افراد شبکه ملت ایران محسوب نمی‌شود، تعداد زیادی از مخاطبان برنامه‌های تلویزیونی را به خود جلب کرده است. عدم توجه گردانندگان رسانه به اصطلاح ملی به این مقوله که فیلم و سریال سرگرم کننده محلی برای نصیحت کردن مخاطب بی‌حوصله و با سطح فکری متوسط نیست (مصداقی از تعمیم اشتباه ارزش)، باعث ریزش عجیبی در تعداد بینندگان آن رسانه شده است.
تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی و فرهنگی از جنبه‌های شبکه‌ای به دلیل وجود دیدگاههای مختلف بعضاً کار مشکلی است. اما وجود این تفاوت دیدگاهها نباید در آسیب شناسی ارتباطات اخلال ایجاد کرده و فروپاشی هسته‌های اجتماعی را تسریع نماید. لذا تلاش برای دستیابی به متریک‌هایی که بتوانند به موقع سیگنال اعلام خطر متضاد شدن ارزش‌ها را برای اجزای شبکه ارسال نمایند شاید بهتر از دست روی دست گذاشتن و تماشا کردن وقایع باشد. با توجه به اینکه شبکه‌ها فراکتالی هستند، هر جزئی از ارزش افزوده اجزای شبکه خصوصیاتی مشابه با ارزش افزوده کل شبکه خواهد داشت. لذا در بحث آسیب شناسی هم به همین ترتیب آسیب شناسی اجزا مکانیزم‌ها و راه‌حل‌هایی برای آسیب شناسی کل مجموعه فراهم خواهد کرد. بررسی وضعیت ارتباطات افراد یکی از این معیارها است. زیرا از یک طرف چگونگی شکل‌گیری مناسبات افراد و در نتیجه ارزش افزوده های ایشان را نمایان می‌سازد و از سوی دیگر وضعیتی که هم اکنون این شبکه اجتماعی در آن قرار دارد را به خوبی رصد می‌نماید. برای بررسی وضعیت ارتباطات افراد ابتدا باید متریک‌هایی برای تعیین وضعیت ارتباطی بیان کرد. واژگانی نظیر دوستی رسمی (Just Friend)، همکلاسی (Classmate)، هم‌اتاقی (Roommate)، دوست مشترک (Mutual Friend)، دوست غیر مستقیم (Friend of Friend)، دوست صمیمی (Close Friend)، دوست پسر (Boy Friend) یا دوست دختر (Girl Friend)، دوست خانوادگی (Family Friend)، همسر (Husband or Wife)، همکار (Partner)، همشهری یا شهروندی (Citizen)، هموطن (Compatriot) و ... همه سطوحی از ارتباط میان افراد را مشخص می‌کنند که تئوری ارزش افزوده معتقد است به دلیل وجود ارزش افزوده‌ای این سطوح شکل گرفته‌اند. لذا با مروری بر روابط قطع شده قبلی (Break up) می‌توان بسیاری از تضاد ارزش‌ها و ناملایمتی‌ها را کشف کرده و اقدامات متناسب بعدی را انجام داد. در نوشتار بعدی در این خصوص بحث و تأمل بیشتری صورت می گیرد.

پی نوشت: در این نوشتار یک معیار کارکردی برای ارزیابی وضعیت شبکه‌های اجتماعی از جنبه درون شبکه‌ای مطرح شد که شایسته است مورد توجه علاقه مندان به مباحث ارتباطات انسانی در حوزه شبکه‌های اجتماعی قرار گیرد.
نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ق.ظ

سلام
اولا که یادم میاد خیلی وقت پیش به من معترض بودی که این چه وضع وبلاگ نویسیه و تو بلد نیستی وبلاگ بنویسی!! حالا خداییش فکر میکنی اینی که تو مینویسی وبلاگه؟!!! این ها که بیشتر شبیه نقد های سخت روزنامه های کم تیراژه که اکثرا وقتی بهشون میرسی ورق میزنی و خودتو خسته نمیکنی که معانی کلمات پیچیده و پیچیدگی ترکیبات رو درک کنی. بی ادبی نباشه ولی واقعا سخت مینویسی. تو این بل بشوی زندگی، خیلی زور زدم که تمرکز کنم و مطلبت رو بفهمم. من که به زبون عامیانه برای مخاطبام مینویسم هیشکی حوصله شو نداره که بفهمه چی گفتم، تو چه طور انتظار داری کسی این مطلب سنگین رو بخونه و همشو بفهمه.

دویوما، تو کلا نظرات اون مطلب قبل و کلیه ی صحبتهای پشت صحنه رو ندید گرفتی و بدون هیچ گونه ملاحظاتی از تفکرات دیگر دوستان از جمله من، مجددا حرف خودت رو در پیش گرفتی و در ادامه ی همون نظر قبلی ات این مطلب رو نوشتی که جا داره به خاطر این همه ارزش گذاشتن به نظر دیگران ازت تقدیر و تشکر کنم.

سیوما، به نظرم این طور بحث عقلایی کردن و تحلیل اجتماعی دادن برای یه مسئله ی خصوصی دوستانه که میشه بدون این همه صغرا کبرا و فقط با یه خورده انصاف هر کسی بخشی که خودش از دستش بر میاد رو انجام بده و مشکل رو حداقل کم کنه، رو با کلی بحث هایی که در خود مطالب و تحلیل هات کلی تضارب افکار وجود داره، پیچیده تر میکنی و به عبارتی گره ای که با دست باز میشه رو داری با دهن باز میکنی.

چهارما، همه ی حرفای این پستت درست. حالا میخوای چی نتیجه بگیری. تحلیلی که به راهکار منتج نشه که باد هواست. من هم که تو حرفات راهکاری ندیدم. به علاوه همون طور که قبلا هم گفتم، این تضاد ارزشها همیشه، همه جا و بین تمامی آدمها وجود داشته و داره. چه ارتباطی پیدا میکنه به اینکه ما نتونیم دو تا سلام خشک و خالی همدیگه رو با محبت جواب بدیم؟

خداحافظ

اول همه سلام به عزیز دل برادر که با وجود همه ناملایمتی های روزگار هنوز یک جو معرفت داری که یه وقتی واسه کج و کوله نویسی های اینجانب صرف کنی. برخلاف برخی از دوستان محترم که اصلا به روی مبارک هم نیاوردند که یه ماه پیش در ادامه نقد به جای شما در آن شب عروسی یه فریادهای بلندی اینجاها کشیدیم که این چه وضعشه؟ و قس علی هذا ...

دوم ـ جواب سیوما شما این میشه که آن بحث دوستانه و خصوصی که شما میفرمایید که میشود بدون صغرا و کبرا حلش کرد همانطور که در همان جلسه حضوری اذعان داشتید که برای خودتان حل و فصل کرده اید ظاهرا و چه و چه ... ما هم جسارتا به خودمان اجازه هایی دادیم و با فرمول هایی مشابه روش شما (که نیاز به طرح مجدد جزئیاتش نمی بینم) برای خودمان حلش کردیم. هرچند به نظر من مشکلی حل نشد از نتیجه آن و فقط موضوع جمع و جور شد. [مهندس اینقدر هم بازتاب نداشت که حتی رفیق رفقای داخل ایران یه زنگی به ما بزنند بگند این خزعبلات چیه سر هم کردی و غیره و غیره] لذا این مطلب در ادامه آن نوشته نیست و فقط یه مثالی زدم از آن موضوع برای به دست آوردن درک بهتری از این موضوع.

سوم ـ در جواب دویوما شما با توجه به مطالبی که گفتم هنگام نوشتن این مطلب کاری به بحث قبلی نداشتم و فقط شبه مدلم رو با آن مورد مطالعه تبیین کردم. این هم که می فرمایید بی توجه به نظر دوستان راه خودم رو پیش گرفتن و اینها هرچند خیلی قبول ندارم. اما چون اخیرا مکاشفات خوبی راجع به رفتارهای استالینیستی خودم کردم پوزش اگر این استبدادزدگی اینجا هم نمودی داشته. قصدی در کار نبوده و اون موضوع بین خودمان به مباحث مطرح شده در اینجا ارتباط مستقیمی ندارد عزیز.

چهارم ـ در جواب چهارما شما بگویم که باد هوا خوب نیست اصلا. اونم توی ماه رمضان و جدا از شوخی آخر مطلب نوشته: «با مروری بر روابط قطع شده قبلی (Break up) میتوان بسیاری از تضاد ارزشها و ناملایمتی ها را کشف کرده و اقدامات متناسب بعدی را انجام داد. در نوشتار بعدی در این خصوص بحث و تأمل بیشتری صورت می گیرد.» یعنی داره میگه چون زیاد حرف زدم پس موشکافی روی راه حلها باشه واسه پست بعدی. شما فعلا فکر کنید و لیستی از ارتباطات قطع شده خودتان تهیه کنید و «متریک هایی برای تعیین وضعیت ارتباطی» خودتان در رابطه با آن افراد تهیه کنید و ببینید آیا این انقطاع از نظم مشخصی پیروی می کند یا نه ... راجع به این موضوع در نوشته بعدی بیشتر صحبت می کنم.

پنجم ـ در پاسخ به اولا باید بگم که آقاجان استدعا دارم ما با این دوزار سواد کشکی در حدی نیستیم که ادعا و اینها داشته باشیم [بر خلاف برخی از دوستان که البته شما هم میشناسی]. بعدش هم کلا تمرین خواندن روزنامه کم تیراژ برای همه ما خوبه که یه کم عادت مطالعه پیدا کنیم که اوضاع خیلی خرابه و سواد ماها بدجوری نم کشیده. از شوخی هم گذشته در ادبیات مینیمال پاورقی که لقمه آماده بلعیدن و به شما تحویل داده میشه عموما پیام خاصی نهفته نیست و کلیت کار جنبه سرگرم کردن شما و تفنن دارد. در این رابطه یه ایمیل برات میفرستم. اما اگر دنباله مطالعه نوشته های تفننی هستید بروید به مامبوجامبو سر بزنید که الحق خیلی زیاد هم روی ۳۰ - ۴۰ موضوع کاملا جدا از هم بیشتر از ۳ ساله خیلی عمیق وقت گذاشته و همش هم یا فکاهیه یا اخباری یا مابوجامبویی ... [چشمک]

در آخر باز هم تشکر میکنم که در این وانفسای بی رگ بودن همه جماعات [اعم از اسلامی و استکباری] بازم واسه خواندن چرت پرت های این حقیر وقت صرف کردی مهندس.

الوندی درون کلا شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

خوب این مهدی راست میگه دیگه - حالا اصلا من که سوادم در حد دوم راهنماییه چطور مطالب وبلاگ رو درک کنم - تازه معادلهای انگلبسی بعضی از لغاتت هم اشتباه بود - یعنی متداول نیستند- یک نصیحت دوستانه هم بگم بی خیال دوستات بشو -آخه امروز دوستی هست کشکی هست چه میدونن شبکه چیه - امروز همه پی گرفتاریهاشونن قربونت برم. در پایان یک پیشنهاد دارم اگه میشه نقاشی های وبلاگ رو بیشتر کنید

حالا خوبه مال شما دوم راهنمایی هست. مال ما که زیر مهدکودکه. بیا و ببین

این لغات کم کاربرد که میفرمایید اگر ممکن است درستهاش رو برام بفرست که اینجا اصلاح کنم. بحث اختصارات و واژگان معادل رو را از این جهت اضافه کردم چون یه مدتی هست آمار ایرانی های خارج از ایران رفته بالای 7 الی 8 میلیون نفر و بعضی وقتا بد نیست هنگام جستجو واسه یه واژه انگلیسی تو search result یه چندتا سایت به زبان مادری شون هم بیاد و تفننی هم که شده یه سری بزنند [چشمک].

در رابطه با نقاشی ها که میفرمایید. از لیست کناری میتونید به چندتا از دوستام سر بزنید که هنرمندتر از من هستند. آوردن تصویر یا نقاشی در متن رو بر اساس سلیقه خوانندگان انجام نمیدم. بلکه هرجا لازم بشه انجام میدم دکتر.

این کشک و اینها که میگید اینقدر نساب. والله از قدیم معروف است که بنده و تنی چند دیگر دوست داریم آب در هاون بکوبیم. شما بپا خودت خیس نشی که کار ما از نصیحت گذشته عزیز.

این ملت بی رگ بی مصرف هم به نظر من فقط پی در رفتن از زیر همه چیز هستند. حتی فکر کردن. لذا ژست «گرفتارم ـ کار دارم» بیشتر یه نمایشه تا واعیت. همه ما و کل جد آبادمان بیشتر از 50 ساله نون خور مفت خور نفت و منابع این مملکت هستیم و اگر هیچی هم نشده ایم تا حالا دقیقا به همین خاطره که فقط میخوریم و هیچ کاری نمی کنیم. حتی تفکر... [چشمک]

سایه شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:36 ب.ظ

با سلام
ابتدا قصد داشتم یک چند سطری درباره موضوع مطرح شده بنویسم اما با دیدن نظرات اشخاصی به نامهای مهدی و الوندی درون کلا گفتم این بار موضوع نظرم را اختصاص به اصل موضوع ندهم. می خواهم همه به این اصل توجه کنیم که از دیدگاه ماهیتی ایجاد یک وبلاگ وبه روز رسانی مطالب مندرج در آن تبحر و یا تخصص نمی طلبد. صرفنظر از آنکه دانستن برخی مطالب فنی در حوزه شبکه و وب می تواند در این راستا مفید باشد اما وبلاگهایی از نوع "دیوار آزاد" که با هدف به اشتراک گذاشتن برخی مباحث سعی در ایجاد فضای بحث و گفتگو دارند می تواند به هر نحوی و بسته به دیدگاه و اهداف نویسنده آن مدیریت شود. توجه کنیم که در حوزه رسانه ، روزنامه نگاری اینترنتی یک تخصص ویژه از شاخه ژورنالیزم است و در آن مواردی به عنوان اصول نگارش و نظایر آن مطرح می شود که در حیطه بحث ما نیست و این وبلاگ و یا وبلاگهای مشابه در آن طبقه بندی نمی شود. پس من با اینکه امید نیک اظهار کند که مهدی در نوشتن وبلاگ تبحر ندارد مخالف بوده و با ارائه این بحث هم که امید نیک به چه دلیل برای تبیین عقاید خود از این روش در ارائه مطلب استفاده می کند توافق نظر ندارم. در حقیقت انتقاد در این حوزه آنجایی وارد است که نویسنده مطلبی (علی الخصوص علمی) را ارائه داده و در آن به دلالیلی اعم از عدم دانش کافی، سطحی نگری ، غرض ورزی ، روایتگری بدون ذکر منبع و موارد دیگری را مرتکب می شود که بتوان علاوه بر نقد نظر ، نسبت به آن نویسنده را آگاه کرد. در مورد موضوع مخاطب هم من نظر بینابین دارم. یعنی اولا نویسنده وبلاگ اصولا در طیف وجامعه فکری خود زندگی کرده و اگرچه در طول گذران عمر و بسته به شرایط و تامین نیازهای شخصی گاه مرزهای این جامعه دچار تغییر میشود و افرادی به آن اضافه شده و یا از آن حذف می شوند اما ارائه مطالب به افرادی است که معمولا وبلاگر به هنگام به روز رسانی مطلب آنها را از این تغییر در وبلاگ خود آگاه می کند به عبارت دیگر وبلاگهای شخصی نظیر این وبلاگ با هدف توسعه خط فکری و یا گسترش عقاید در حوزه عمومی فعال نیستند ویا در آن گروه از وبلاگها اصولا طبقه بندی نمی شوند که از تبلیغ کرم دست وصورت دارند تا جدیدترین فرکانسهای شبکه های ماهواره ای. ثانیا حرف مهدی نیز در جای خود منشاء اعتبار است یعنی اصولا نقد و بررسی مطالب همیشه در چارچوبی که امید نیک برای آن انتخاب کرده از یکطرف میسر و از طرف دیگر معتبر نیست. بررسی روابط دوستانه ای از این دست گرچه قابل نگاشت و انتقال به مفاهیم علمی است اما نتیجه تحقیقی از این دست به بهبود این روابط و یا تاثیر پذیری و تجدید نظر در دوستان اصولا منتهی نمی شود و غافل از بسیاری پارامتر های پنهان در بررسی موضوع به نتیجه گیری نامفهوم منتهی می شود. با احترام به نویسنده وبلاگ باید توجه داشت که شما در مطلب قبل و در بررسی موضوع نئومارکسیسم نوین ایرانی دچار همین اشتباه هستید چراکه المان های بررسی موضوع مورد نظر در سه دیسیپلین اختصاصی (فلسفه سیاسی، سیاستهای مقایسه ای و جامعه شناسی سیاسی) ولیکن پیوسته مورد بحث و بررسی قرار می گیرد که شما تنها به تاریخی توسل جسته اید که خود به عنوان روش در سه شاخه ذکر شده بالا مورد استفاده واقع می شود. معهذا خواهان بیان این مطلبم که نه ساده نویسی مانع ارائه مطالب ، بیان نظرات وبررسی موضوعات است و نه توجه صرف به گرفتاریهای روزمره و طیف مخاطب باید مانعی در برابر ارائه مطالبی از این دست باشد/ از پر حرفی معذرت می خوام. ادامه بدید امید نیک. ممنون

۱- اینکه من و آقا مهدی گاهی اوقات به هم زیاد گیر میدیم یه شوخی هست که هفت هشت سالی بین ما جریان داره و زیاد شما جدی نگیرید.

2- این «وایتگری بدون ذکر منبع» یه کم وصله ناجوری هست. ممکنه سطح علمی پایین باشه چون فقط علاقه مند حوزه علوم اجتماعی هستیم و تو این رشته درس آکادمیک نخوندیم و اول مطلب هم اشاره کردم به این موضوع. اما بدون مرجع کنایه غلوآمیزی هست به نظرم و با شما موافق نیستم. اگه منظورتان تعریف کلاوس اوفه هست که مرجع نداره من اصلاح میکنم در متن اصلی. باقی مباحث بی مرجع نیست و من چون درس خوانده رشته فناوری اطلاعات هستم مطالعاتی دارم و اینجا بیشتر چکیده ای از ادراکات خودم رو که در بحث و گفتگو با افراد معتبرتری نسبت به خودم توی این سالها صیقل هم خورده میارم. ممکنه خوشایند نباشه و یا با فلان تئوری علمی همخوانی نداشته باشه. اما اگر از جنبه کاربردی به مسأله نگاه کنید [به خصوص وقتی نگارنده روی این موضوع کارکرداگرایی تأکید هم کرده] اینقدر هم که شما میفرمایید بی محتوا نیست.

3- در رابطه با مطلب قبلی پاسخ نهایی بنده را اگر به نقطه نظرات خودتان ملاحظه کرده باشید تلاش کردم ابهامات را از چند مسیر رفع کنم. اول اینکه نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس و اعقاب و اعصار آنرا که نمی توانید منکر باشید. ایراد من هم از همین زاویه بوده. به سرنوشت محتومی که نوید داده شده در تفکرات مارکسیستی و از مسیر دیگر راجع به واژه «نئومارکسیسم جدید ایرانی» صحبت کردم. چیزی که در ایران به دلیل ممنوعیت فعالیت اجتماعی و سیاسی تفکر چپ مارکسیست چه در رژیم قبلی و چه در نظام فعلی هیچ کار آکادمیک بومی قابل اتکایی نداریم. اتفاقا دست روی همین نکته گذاشتم که آنچه فروم یا هابرماس میگویند چون در اینجا الفباش کار نشده و اجازه هم نداره بشه [اینکه نسبته به این ممنوعیت معترض باشیم بحث دیگری هست] کسی آکادمیک بار نمیاد. همانطور که در 1340 و 1350 پدران ما آکادمیک بار نیومدند و هرتی پرتی رفتند به میدان مبارزه. من جدا مدعی هستم ما در خصوص تفکر و مکتب چپ جز یه تجربه تاریخی و تعدادی کتاب و جزوه و افرادی روشنفکرنما با افکار همان سالها هیچ مرجع دیگری برای ارجاع دادن جوان علاقه مند به پژوهش در این حوزه نداریم و قید «جدید» هم واسه همین افزودم که دارد میگوید «آهای به هوش باشید که یک عده میخواهند چرخ از نو اختراع کنند با ملات تفکرات قدیمی شان». حالا شما تا قیامت هم به زاویه دید من ایراد بگیری من به همین نظر هستم. مگر اینکه مراجع آکادمیک «معتبری» به بنده معرفی کنید که مشابه همانچه در فرانسه یا آلمان تدریس میشود اینجاها هم در اختیار باشد و دانشجو در مورد آن بحث و پژوهش کرده باشد، سمینار و ژورنال داشته باشد و در یک کلام وابسته به منویات فکری گردانندگان نظام دانشگاهی ما نباشد. آنوقت حرف شما درست است و باید نگریستن از منظر تاریخی به اشتباهات گذشته را کنار بگذاریم و بگیم که مراجع علمی معتبری در دست هست که به ما میگوید عدالت خواهی عوام زده یعنی این و شاخص هاش فلان و بهمان هست و در ایران این شاخص فلان مقدار را دارد و بهمان متخصص چنان نظری داده و قس علی هذا ...

در آخر همانطور که از حاج مهدی خودمان ممنون شدم از شما هم تشکر میکنم که جدی به دنبال بحث موضوعی هستید و ان شاءالله مجموعه این صحبت ها از تفکر بی حاصل داشتن نسبت به گرفتاری هایی که الوندی عزیز فرموده بیشتر به درد همه ما بخورد.

مهدی یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ق.ظ

سلام
آقا ما چاکریم. ما مخلصیم. ما خاک زیر پاتیم. ما ... (هر چی خواستی جاش بذار)
جسارت کردیم ما رو ببخشید. ولی جدی، یه خورده تند نوشتم عوض اون تیکه هایی که تو وبلاگم بارم کردی رو در بیارم وگرنه شما خودت آقایی.
در مورد اینکه گفتم این چه وضعه وبلاگ نویسیه و سایه هم یه جواب بلند بالا برای من نوشته عرض کنم که، واقعا منظورم این نبود که نوشتم. می خواستم یه حالی به صاحب وبلاگ داده باشم وگرنه معتقدم وبلاگ مثل شله زرد میمونه که داری تزئین میکنی. هر جور که دوست داری تزئین کن و هر کاری هم که بکنی قشنگه و آخرش کاربرد خودش رو داره. اگه فکاهی بنویسی خواننده داره، اگه جدی بنویسی خواننده داره و اگه مثل امید سعی کنی تحلیلی هم بنویسی خواننده ی خودش رو داره. قرار نیست همه ماست شیرین دوست داشته باشن. پس میخوام بگم که امید جان دستت درد نکنه که می نویسی. این خودش برای ما خواننده ها دلگرمیه. حداقل باعث میشه تو کامنت رد و بدل کردنا یه ارتباط مجازی تشکیل بدیم و از نظرات هم با خبر بشیم.
خداحافظ

reza یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:06 ب.ظ

chera mara fosh midahiiiiii

sina جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ب.ظ

سلام .چرا اینقدر بحث میکنین.یه چیزی بگین که به درد ما هم بخوره یه جوک /داستان ...راستی این اقا فرزاد فامیل منه خیلی با وجوده تو دانشگاه اذیتش نکنین = به اقا فرزاد بگین سینا خودش میشناسه-bayyyyyy

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد