پیشدرآمد: این نوشتار برآیند مباحثات با همسرجان و تنی چند از اقوام و دوستان و همکاران در هفتههای اخیر است و در آن تلاش شده تا با طرح مقدمهای از بحث سرمایه اجتماعی، برخی ملاحظات کمرنگ شده و یا به فراموشی سپرده زندگی ما در یک دهه اخیر را مورد توجه قرار دهد. پیشاپیش از ادبیات مفهومی به کار گرفته شده پوزش خواسته و به خوانندگان پیشنهاد میشود در صورتی که نسبت به مباحث اجتماعی علاقهای ندارند به جای ادامه مطالعه این مطلب، یک شعر و یا داستان خوب بخوانند، به یک track موسیقی خوب گوش فرا دهند و یا پای تماشای یک فیلم خوب بنشینند و غیره و غیره!
«۱» نوشت:سرمایه اجتماعی اصطلاحی است که از اواخر دهه 1990 به بعد در مطالعات و پژوهشهای حوزه جامعهشناسی و اقتصاد کلان و خرد مورد توجه صاحبنظران بودهاست (در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص اینجا و اینجا و اینجا را ملاحظه بفرمایید). در این زمینه پیر بوردیو (جامعهشناس فرانسوی) معتقد است سرمایه اجتماعی برابر با جمع منابع واقعی یا بالقوهای است که حاصل از شبکهای بادوام از روابط نهادینهشده، در درون یک شبکه اجتماعی است. شبکهای که هر یک از اعضای خود را از پشتیبانی سرمایه جمعی برخوردار کرده و به آنها اعتبار میبخشد. سرمایه اجتماعی، بهعنوان شبکهای از روابط، نه یکباره بلکه در طول زمان و با تلاش بیوقفه به دست میآید. به عبارت دیگر شبکه روابط، نتیجه سرمایهگذاری فردی یا جمعی آگاهانه یا ناخودآگاهی است که هدف آن ایجاد یا بازتولید روابط اجتماعی است که در کوتاهمدت یا بلندمدت قابل استفاده هستند. همچنین با نگاهی کارکردگرایانه از نظر جیمز کلمن (جامعهشناس آمریکایی) سرمایه اجتماعی متشکل از اجزای گوناگونی است که در دو ویژگی مشترک هستند:
الف) همه آنها شامل جنبهای از یک ساخت اجتماعی هستند (عناصر و پیوندهایی که حیات اجتماعی را تداوم میبخشند).
ب) واکنشهای افرادی (اعم از اشخاص حقیقی یا حقوقی) که در درون ساختار هستند را تسهیل کرده و دستیابی به هدفهای مشخصی که در نبود آن شبکه دستنیافتنی خواهند بود را امکانپذیر میسازند.
از نگاه اقتصاد کلان سرمایه اجتماعى شامل کل حجم سرمایه در یک اقتصاد است. این مقوله نه تنها ساختمانها، ماشینآلات و دیگر وسایل به کار رفته در تولید کالاهاى قابل فروش در بازار را شامل میشود، بلکه سرمایههاى استفاده شده درتولید کالاها و خدمات غیر قابل فروش در بازار (مانند مدارس، جادهها، تجهیزات نظامى و نظایر آنها) را نیز در بر مىگیرد. به عقیده بوردیو کانالهایى که سرمایه اجتماعى از طریق آنها عمل مىنماید عبارتند از:
الف) جریانهاى اطلاعرسانى چون مطبوعات، رسانههای گروهی، بولتنهای خبری، سندیکاهای کارگری، احزاب، گردهمآییها و مناظرهها.
ب) هنجارهاى حاصل از کنش متقابل در شبکههاى ارتباطى درون گروهى و برون گروهى.
ج) کنشهای جمعى مانند کمپینها و فعالیتهای اجتماعی در تشکلهای غیرانتفاعی (NGO)
د) تبدیل ذهنیتهای فردگرایانه به الگوهای جمعگرایانه از طریق ایجاد وحدت، اهداف و مطالبات مشترک و مشارکتهاى تقویت شده توسط شبکههاى ارتباطى
«۲» نوشت: از تعاریف ارائه شده در بالا اینگونه میتوان برداشت کرد که همزیستی با دیگرانی که در اندیشهها و علاقهمندیها با ما اشتراکاتی دارند در میانمدت و بلندمدت سرمایهای معنوی در اختیار قرار میدهد که بدون اینکه در زندگی روزمره متوجه باشیم همانند یک تنخواه بانکی دائما در حال استفاده و همچنین شارژ این سرمایه هستیم. پرسشی که اینجا مطرح است این است که آیا بدون داشتن سرمایه اجتماعی هم میتوان به صورت مجرد و بدون ارتباط با محیط پیرامون زیست کرد و آیا چنین شیوهای از زندگی (که نگارنده قبلاً در مطالب دیگری مانند اینجا و اینجا به آن اشاراتی داشتهاست) یک مدل قابل توصیه به همگان است و یا فقط برای مدت زمان کوتاهی میتوان به آن شیوه ادامه داد؟ نگارنده معتقد است بدون کسب سرمایه اجتماعی لازم برای زندگی در یک جامعه نمیتوان زیستن در آن جامعه را حتی با وجود فراهم بودن امکانات اجتماعی و اقتصادی مختلف در دراز مدت ادامه داد. شاهد این ادعا هم بازگشت بسیاری از مهاجرتکنندگان به کشورهای مختلف در طول زمان به کشور خودشان و یا ادامه یافتن مسیر مهاجرت ایشان به کشورهای ثالث دیگر است.
«۳» نوشت: موضوع دیگری که مطرح است در خصوص شیوههای کسب و نگهداشت سرمایه اجتماعی میباشد. خوشبختانه و یا متأسفانه بر خلاف بازار پول و سرمایه که میتوان از روشهای غیرقانونی و با دور زدن شرایط حاکم بر بازار به اصطلاح دوپینگ کرده و سرمایهای بادآورده فراهم نمود؛ روشهای ایجاد و نگهداشت سرمایه اجتماعی فقط بر اساس ضوابط قانونی نهفته در درون هر اجتماع و عرفهای حاکم بر روابط میان افراد در آن متمرکز است. استنباط نگارنده این است که سرمایه اجتماعی نوعی اعتبار اجتماعی است که هر فردی به واسطه شخصیت و منش خود در روابط با دیگران آن را کسب کرده و یا از دست میدهد و استفاده از مشتهای گره کرده آهنین و یا اهرمهای تبلیغاتی و عوامفریبانه نمیتواند در میانمدت و بلندمدت به کسب سرمایه اجتماعی و حفظ آن کمک نماید. این سرمایه فردی در مقیاس بزرگتر در بین گروهها و نهادهای اجتماعی قابل ایجاد و نگهداشت است. از همگسیختگی اجتماعی که به عقیده نگارنده، جامعه ما به شدت به آن دچار است، یکی از پیامدهای عدم توجه به ساخت و نگهداشت سرمایه اجتماعی در مقیاس نهادهای اجتماعی بزرگتر از واحدهای فرد و خانواده میباشد.
«۴» نوشت: دهه گذشته دوران فرود و انحطاط اجتماعی پرشتابی در ایران بود و بسیاری از پیامدهای فرهنگی و اجتماعی نامطلوب وضعیت فعلی جامعه ناشی از عدم توجه و مشارکت آگاهانه نخبگان آن در فرآیند ایجاد سرمایه اجتماعی و نگهداشت آن است. یافتن مقصر در نگاه اول شاید به نظر دشوار نباشد؛ و بتوان X و Y و Z های پرشماری را در سیبل انتقاد قرار داد؛ اما نگارنده معتقد است مسأله عمیقتر از این حرفهاست و فقدان احساس مسئولیت اجتماعی در نخبگان جامعه منجر به نوعی رکود فکری و راحتطلبی متفرعنانه شده که خواستهای جز دستیابی بدون زحمت به رفاه اقتصادی و ارتقاء جایگاه فردی در اجتماع را پیگیری نمینماید.
پینوشت: پیشتر در نوشتهای به این جمعبندی رسیده بودم که فرار از جامعهای در حال زوال لزوماً بهترین راهحل نیست. در پایان این مطلب باید ضمن تأکید بر آرای قبلی به این نکته تأکید شود که بدون تلاش برای کسب سرمایه اجتماعی بیشتر هیچ جامعهای رشد نخواهد داشت و بسنده کردن به دستاوردهای مقطعی در کار و زندگی در واقع نوعی ایستایی و فقدان احساس مسئولیت اجتماعی است که منجر به از دست رفتن سرمایههای اجتماعی کسب شده میگردد.
حالا پستت رو بیخیال. «همسرجان»؟ تو زن گرفتی و خبر ندادی؟ منو بگو که داشتم برای خودم نقشه میکشیدم بعدِ رمضونی سرم که یه کم خلوتتر شد بیام رو سرت خراب شم بعدِ مدتها. :|
تشریف بیاورید خوشحال میشویم
سلام
برادر من این همه نوشتی که آخرش به این نتیجه برسی که مدبر نباید بره؟ خوب اینو از اول می گفتی D:
نه جانم؛ اتفاقا مهاجرت به شیوه ایشون بهترین و آگاهانهترین روش هستش؛ وقتی شما در مسیر تعالی خودتان و نه به قصد فرار از مشکلات به دنبال موقعیت شغلی مناسب؛ چیزی که توش رشد هست نه توهم زندگی بهتر؛ گزینه اشتغال در یک شرکت درست و حسابی را انتخاب میکنی؛ قطعا کار درستی را انجام میدهی (حداقل با داشتههای زندگی امثال ما ). مطلب نگارش شده تأکیدی است بر مسأله سرمایه اجتماعی که از محاسبات طبقه متوسط جامعه ما پاک شده؛ یا آثار آن در زندگی دست کم گرفته میشود. بخشی از ایده نگارش این مطلب هم از فکت شیت ارائه شده توسط شما و همسر گرامی راجع به تجربه زندگی در ترکیه آمده است عزیز.
سلام
به همسرجان سلام برسون:دی
من که نخوندم ولی علی الحساب .... :دی
پیشنهاد میکنم اول نوشته ات بگی که اینی که داری مینویسی رو واسه چی مینویسی و چی قراره ازش متوجه بشیم. آخه ما که تو بحث شما نبودیم بدونیم موضوع چیه و واسه چی این صحبت ها انجام شده.
خوش باشید