دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

خانواده ایرانی: مدرن یا سنتی؟


پیش‌درآمد: الوین تافلر در ابتدای دهه 1990 در کتاب مشهور خود با عنوان «موج سوم» وقوع یک تغییر و تحول گسترده در سطح مناسبات منطقه‌ای و جهانی را برای دهه بعدی پیش‌بینی کرد و برای تشریح و تبیین جنبه‌های گوناگون این تحولات در فصل‌های مختلف کتاب به تفصیل در مورد نهادها و نقش‌های تعیین‌کننده دست به پیش‌بینی و پیش‌گویی زد. اغلب برآوردهای او با تغییرات جزئی در محتوای تحول به وقوع پیوسته‌اند و امروزه یکی از چالش‌های جامعه‌شناسی مدرن پرداختن به جنبه‌هایی است که در نظریات پیشین بین مفاهیم مدرن و پسامدرن در نوسان بوده‌اند و نزاعی استدلالی و استنتاجی بین صاحبنطران طرفدارن نظریات معطوف به پایان عصر مدرنیسم و مخالفان آن در جریان است. با توجه به پیچیدگی و تخصصی بودن بحث مذکور در این نوشتار تلاش می‌شود تا با پرهیز از ورود به بحث‌های خسته کننده تئوریک یک واکاوی در باب تأثیرات تحولات دو دهه اخیر در ساخت خانوده ایرانی صورت بپذیرد.



«۱» نوشت: با توجه به ماهیت تکاملی جوامع در طول قرن‌ها و با توجه به اینکه کمون‌های اولیه متشکل از عنصری به نام «خانواده» بوده‌اند؛ این نهاد به صورت کلاسیک و پایه‌ای یک عنصر مهم و تعیین کننده در ساخت اجتماعی یک جامعه قرن بیستمی محسوب می‌شد. تافلر در کتاب خود مفصلا به تغییرات دائمی و تحولات پی در پی در ساختار و محتوای این نهاد در دهه 1990 پرداخته و  جنبه‌ها و حوزه‌های مختلفی را پیش‌بینی کرده‌است. به باور او خانواده قرن بیست و یکمی از ساختار هسته‌ای (متشکل از اعضای اصلی پدر، مادر و فرزندان) تغییر ماهیت داده و به الگوهای جدیدتری نظیر خانواده با محوریت مادر (متشکل از مادر و فرزندان) یا خانواده با محوریت پدر (متشکل از پدر و فرزندان) تبدیل می‌شود. او همچنین استدلال می‌کند ممکن است با توجه به زیربنای فرهنگی جوامع، تغییرات به جای آنکه شکلی باشند معطوف به وظایف تعیین شده برای خانوده‌ها گردند. یعنی فرضا اگر تولیدمثل و حفظ بقای نسل وظیفه اصلی ارتباط بین زن و مرد در یک ساختار خانوادگی محسوب می‌شده ممکن است این مهم را بتوان از طریق دیگری مانند حمایت‌های دولت‌ها و بحث پذیرش فرزندان بی‌سرپرست و غیره و غیره محقق کرد. البته دیدگاه‌های وی در زمان طرح موضوع بسیار نپخته و غیرعملی به نظر می‌رسیدند اما امروزه در بسیاری از جهات این واقعیت که خانواده با کارکرد عصر کشاورزی و عصر صنعتی نمی‌تواند جوابگوی بسیاری از نیازهای اعضایش باشد به شکل دیگری مؤید صحت آن پیش‌بینی‌ها در بیست سال قبل بوده و اگر هم قرار باشد نقدی به نظرات تافلر وارد نمود بیشتر این انتقادات در حوزه فرم وقوع تحولات منصفانه هستند تا در ماهیت تحولات.

«۲» نوشت: قبل از اینکه به دنبال یافتن جوابی برای پرسش بنیادین این نوشته در خصوص مدرن بودن و یا سنتی بودن یک خانواده ایرانی بپردازیم؛ ابتدا باید این بررسی صورت گیرد که این خانواده چه ویژگی‌ها و کارکردهایی دارد. در آرای بسیاری از صاحبنظران علوم اجتماعی برخی از وظایف اصلی نهاد خانواده عبارت است از:
  • ایجاد آرامش و ارضای نیازهای طبیعی و انسانی
  • تولید مثل و حفظ بقای نسل
  • حمایت و پرورش فرزندان بر اساس خرده‌فرهنگ‌ها و هنجارهای اجتماعی
البته کیفیت و کمیت این وظایف بسته به خاستگاه اجتماعی خانواده‌ها تغییر می‌نماید. قدر مسلم این است که تغییراتی پیش‌بینی شده توسط تافلر باید این بنیادهای اصلی را هدف قرار داده باشد و نه چگونگی انجام وظایف مورد انتظار از آنرا.

«۳» نوشت: با توجه به محدودیت حوزه عملکرد خانواده نسبت به نهادهای اجتماعی دیگر به باور نگارنده به دست آوردن معیاری جهت ارزیابی سنتی بودن و یا مدرن بودن خانواده باید معطوف به بررسی خرده‌فرهنگ‌ها و هنجارهای اجتماعی والدین و جامعه تأثیرگذار (وظیفه سوم) باشد زیرا دو وظیفه قبلی تقریبا شکل و ماهیت یکسانی در بین جمیع ابنای بشر دارد و کارکرد اجتماعی پیچیده‌ای محسوب نمی‌شوند. بر این اساس یک چرخه کنش ـ واکنش قابل پیش‌بینی بین خانواده و جامعه مطابق شکل بالا قابل طرح می‌باشد و به عبارت دیگر مناسبات حاکم بر یک جامعه تأثیر مستقیمی بر آنچه در خانواده شکل می‌گیرد خواهد داشت.

«۴» نوشت: نکته اساسی در اینجا این است که تأثیرپذیری نهاد خانواده از جامعه یک رابطه یک طرفه نیست و از سوی دیگر دست‌پرودگان خانواده‌ها در عرصه اجتماع همان مفاهیم را در طول زمان بازتولید خواهند کرد و بدینسان یک چرخه کنش و واکنش بین خانواده و جامعه وجود دارد که به طور ضمنی حافظ کارکردهای تعریف شده یکسانی است. در واقع خانواده با فرمی که تاکنون مطرح کرده‌ایم نهادی محافظه‌کار در عرصه اجتماعی محسوب می‌شود و شاید به دلیل پیوند پنهان محافظه‌کاری با سنت‌ها بتوان این ساختار را یک عنصر سنتی محسوب نمود. اکنون درک گفته‌های تافلر برای ما روشن‌تر می‌شود. اگر به دلایل بیرونی بخشی از هنجارها و باورهای عرفی یا مؤلفه‌های نظام ارزشی جامعه تغییر کنند این تغییرات به صورت تدریجی و زیرپوستی به داخل خانواده‌ها رسوخ می‌کند و در برگشت بعدی به جامعه همان کارکردهای پیشین را بازتولید نخواهد کرد و لذا یک چرخه تضاد به وجود می‌آید که ساختارشکن است و به دلیل تقابلش با سنت‌ها می‌توان آنرا غیرسنتی و یا مدرن تعبیر کرده و لذا خانواده تبدیل به ساختاری مدرن می‌شود.

«۵» نوشت: در قسمت قبل اینگونه استدلال شد که اگر مجموعه عواملی بیرون از چرخه کلاسیک خانواده ـ جامعه در مؤلفه‌های ارزشی و خرده‌فرهنگ‌ها تأثیر بگذارند نهاد خانواده می‌تواند عنصر مدرنی باشد و در غیر این صورت این نهاد سنتی خواهد ماند. اما این تأثیرگذاری بر کارکردهای خانواده معمولا با استدلال و رضایت اولیه به درون آن نهاد رسوخ نخواهد داشت و تمایل ذاتی انسان به حفظ وضع موجود ممکن است در برابر این تغییر مقاومت درونی ایجاد نماید. اینجاست که می‌توان مؤلفه‌هایی برای مقایسه خانواده ایرانی با انواع غیرایرانی پیدا کرد. تحولات تکنولوژیک و انقلاب ارتباطات در عصر حاضر شدیدا تلقی افراد از مفاهیمی بنیادین نظیر وجود، ماهیت و کارکرد اجتماعی و حوزه‌های علایق و توانمندی‌ها را تغییر داده است به گونه‌ای که نظام ارزشی حاکم بر جامعه بدون توسل به ابزار قدرت نمی‌تواند بر ناکارآمدی خود نسبت به پاسخگویی به نیازهای جدید سرپوش بگذارد.
«۶» نوشت: تنش درون خانواده‌ها و تنش درون اجتماع میان افراد، بخشی از واقعیت‌های اجتناب‌ناپذیر تلاش برای حفظ وضعیت موجود به هر قیمتی هستند و لذا همانطور که تافلر به صدا در آمدن ناقوس مرگ برای خانواده با فرم و محتوای سنتی را پیش‌بینی کرده بود این واقعیت با سرعت و شدت بالایی در حال تحقق یافتن در جوامع در حال توسعه می‌باشد. بالارفتن آمار طلاق و کاهش میانگین سنی طلاق در جامعه و عدم تمایل خانواده‌ها به داشتن تعداد فرزند زیاد فقط ناشی از مشکلات اقتصادی نیست و بخشی از سپهر اجتماعی این نهاد سنتی جامعه ایران در وضعیت دگردیسی به سر می‌برد. دگردیسی‌ای که در حوزه‌های مختلفی (برای مثال مطلب منتشر شده در این پست و یا این پست و یا این پست را ملاحظه بفرمایید) روابط و مناسبات بین افراد، خانواده‌ها و جامعه را تحت تأثیر خود قرار داده است و قطار تغییر ساختار خانواده ایرانی از فرمی سنتی به فرمی مدرن یا پسامدرن و یا حتی شاید بتوان گفت نامشخص (!) با سرعت بیشتر از حد تصور در حال حرکت است!
پی‌نوشت: متأسفانه بازم نوشته طولانی و خسته کننده از آب درآمد. اما با توجه به تحولاتی که در زندگی همه ما در گذشته‌های دور و نزدیک رخ داده و قرار است در آینده‌های وعده‌داده شده و نشده هم دیر یا زود محقق شود؛ کلیت بحث ارزش مطرح شدن داشت.


نظرات 2 + ارسال نظر
ammar سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:57 ب.ظ http://360degree.blogsky.com/

مرسی
خیلی قابل استفاده بود

روشنک چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:23 ب.ظ

به نظر من بالا رفتن آمار طلاق نمی تونه صرفا نشانه مرگ فرم سنتی خانواده باشه. به نظر من نشون دهنده بالا رفتن اهمیت فردیت آدم هاست که در نتیجه مدرنیسمه. یعنی آدم ها به خودشون حق می دن اگه تو رابطه راضی نیستند تمومش کنند. در غیر این صورت تو الگوی رایج خانواده باقی می مونند.

راستی تو این موج سوم رو خیلی دوست داری ها، در بسیاری از پست هات موج می زنه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد