تکنوشت: در بسیاری از کشورها داشتن عروسک ملی یک مولفه فرهنگی محسوب میشود. در ایران البته این خرده فرهنگ بسیار مهجور بوده و شاید تنها مثال قابل ذکر کاراکتر «مبارک» باشد که سالهای زیادی در نمایشهای عروسکی و سیاهبازیها یکهتاز بود. بعد از انقلاب اما بسیار تلاش شد تا این کاراکتر با نمونههای دیگری جایگزین شود مثلا «دارا و سارا»؛ و در این راه دستگاه فرهنگی حاکم تلاش زیادی هم کرد تا رقبای خارجی مثل «باربیها» را نیز با برچیدن از مغازههای عروسکفروشی از دور خارج نماید. این شده است که عملا فرهنگ ایرانی همچنان فاقد عروسک ملی به معنای کلاسیک کلمه هست. اما شخصیتبخشی ایرج طهماسب و حمید جبلی به عروسک «کلاه قرمزی» بیشک تجربه موفقی در جذب نگاه ایرانیان با سلایق گوناگون به یک کاراکتر عروسکی بومی بوده و درست است که این شخصیت در بیشتر حضورهایش ترکیبی ضدقهرمانوار در خاطر مخاطب ثبت نموده است اما به هر تقدیر در سطح ملی تنها نمونه قابل اشاره میباشد.
واااااااااااااییی.. من عاشق کلاه قرمزی و پسر خاله اشم.
این تصویری هم که گذاشتین یه فرمیه که یه لحظه احساس کردم الان کلاه قرمزی کله اش رو از مانیتور آورده بیرون!
کلا خیلی مسرور شدیم و آنی احساس کردیم چیزی به نام غم نمی تواند وجود داشته باشد. ممنون از یادآوری حس و دوران کودکی.
خواهش میشود کلا قابلی نداشت ـ چشمک