دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

پنج ستاره بی ستاره (Five Stars Without Stars)


چند سال قبل یکی از سوپراستارهای نسل ما ورود قابل قبولی به عرصه فیلمسازی داشت. نیکی کریمی با فیلم‌های یک شب (1383) و چند روز بعد (1385) نشان داد علاوه بر بازیگری به عنوان فیلمساز هم حرف‌هایی برای گفتن دارد. حالا نه اینکه بخواهیم این آثار را در سطح سینمای روشنفکری غیرعامه‌پسند به عنوان یک شاهکار هنری تلقی نماییم؛ اما به لحاظ پرداخت سینمایی آثار یاد شده فیلم‌هایی با خط سیر داستانی روان و بدون حاشیه هستند. تجربه‌ای که در خصوص بسیاری از بازیگر ـ کارگردانان این نسل و حتی نسل‌های قبل‌تر کمتر به این خوبی از آب در آمده‌اند. با این پیش فرض ذهنی خوب به همراه تنی چند از دوستان قدیمی راهی یک سینمای جدید شدیم تا ببینیم این تجربه آیا در رابطه با نخستین فیلم مهشید افشارزاده هم به همان خوبی پیش رفته است یا نه و غیره و غیره ... و البته در آخر فیلم توی ذوق همه ماها خورده بود؛ به دلایل مختلفی که در ادامه این نوشتار به آنها اشاره شده است.

مریم (دیبا زاهدی) دختر بیست ساله یک خانواده کارگری است که در رشته داروسازی در دانشگاه آزاد قبول شده و برای تأمین هزینه دانشگاه دچار مشکل است. مریم برای تأمین این هزینه‌ها مجبور به کار کردن در هتلی می‌شود که مادرش (شیرین بینا) نیز از خدمه همان هتل است و در طول مدت کار کردنش بارها با اعتراض یکی از زنان خدمه (بهناز جعفری) هتل مواجه می‌شود که فکر می‌کند مریم جای او را گرفته است. او بدون آنکه دلیلش را بداند مورد حسادت و غضب مدیر پذیرش هتل (سحر قریشی) قرار دارد که تصور می‌کند حضور این تازه از راه رسیده در بخش خانه‌داری هتل باعث شده مدیر آنجا (شهاب حسینی) دیگر به وی توجه نکند و ... 

فیلم از فضای داخل خانه مریم آغاز می‌شود با مادر و پدری مهربان و مسئولیت‌پذیر که دانشگاه رفتن دختر خانواده برایشان دغدغه است. یکی از اشکالات بنیادی فیلم شیوه پرداخت داستانی و شخصیت‌پردازی ضعیف است. مخاطب بدون آنکه با جنبه‌های شخصیتی و درونی کاراکترهای داستان آشنا شود از همین نقطه آغازین فیلم با سرعت زیادی باید سیر حوادث را تا تقریباً پایان‌بندی اثر دنبال نماید. شخصیت پدر (با بازی درخشان محمود جعفری) با همه طنازی و لطافتش از نیمه‌های فیلم به تدریج محو می‌شود. همانند دانشجوی ترم بالایی مرفه (لیلا بلوکات) که یک کاراکتر فرعی نه چندان تأثیرگذار داستان محسوب می‌شود و اگر بخواهیم بر شمریم، کارگردان در یک پروژه نسبتاً شلوغ برای روایت داستانی نسبتاً ساده خیلی جاها پیش رفتن داستان را بر دوش شخصیت‌های مختلفی قرار داده که ضرورتاً نیاز به آنها نبوده است. یک مثال خوب دیگر در این زمینه شخصیت مدیر حراست هتل (همایون ارشادی) است که به دلیل فقدان شخصیت‌پردازی (که در این مورد خیلی ضرورت هم نداشته است) این پرسش را ایجاد می‌کند که چرا باید هنرپیشه مطرحی چون همایون ارشادی برای ایفای نقش یک کاراکتر خیلی فرعی جلوی پرده ظاهر گردد. حضور یک بازیگر حرفه‌ای بر روی پرده سینما در ذهن مخاطب این فکر را ایجاد می‌کند که بخشی از داستان بر اساس نقش و بازی وی بنا شده اما در مورد ارشادی به هیچ عنوان اینگونه نیست.


پنج ستاره جزو آثار اجتماعی سینمای ایران محسوب می‌شود؛ چون فیلمساز علیرغم استفاده از کلیشه‌های اجتماعی تکراری (مثلا نمایش وجود شکاف طبقاتی عمیق در سطح جامعه) تلاش داشته مفهوم‌سازی داشته باشد؛ شخصیت مریم با سایر زنان کارگر هتل آشکارا متفاوت است و پرسش‌گری به جای کرنش‌گری و یا صداقت به جای دغل‌بازی و زرنگ‌بازی در آوردن مؤلفه‌هایی است که فیلمساز اصرار داشته جزئی از پیام اجتماعی اثر او برای طبقه متوسط رو به انحطاط شهرنشین ایرانی محسوب شوند. هر چند دستمایه قرار دادن کلیشه دزدی و کج‌دستی شخصیت‌ها و پیامدهای آن در نقطه عطف فیلم (که بارها در آثار ادبی و سینمایی دیگر مؤلفان ایرانی به کار گرفته شده است) به مانند آب سردی است بر دغدغه‌های اجتماعی مخاطب برای همراهی و هم‌ذات پنداری با شخصیت‌های داستان و به عقیده نگارنده پیگیری سناریوهای ناب‌تر فیلم در رابطه با مسائل دانشجویان، کسب و کار هتل‌داری و یا حتی حضور یک سوپراستار بین‌المللی در ایران می‌توانست فیلم را از سقوط در ورطه شعارزدگی نجات دهد. کاری که فیلمساز یا تمایل نداشته به سمت آن برود و یا به دلیل سلایق و دخالت‌های دست‌اندرکاران دیگر حوزه فیلم و سینما نتوانسته دیدگاه‌های مستقل خود را در خط سیر داستان بر ملا نماید.

پی‌نوشت: همانند سایر نقدهای نگارش شده در این وبلاگ لازم است تأکید شود که نقطه‌نظرات نگارنده عموماً مربوط به خط سیر داستانی فیلم بوده و در خصوص جنبه‌های فنی و هنری اثر صاحب‌نظران باید نظر دهند و این نوشتار در این خصوص موارد مشخصی را ارائه نداده است و علاقه‌مندان به نقد فیلم می‌توانند برای نمونه به اینجا و یا اینجا مراجعه داشته باشند.
نظرات 2 + ارسال نظر
فریاد خاموش چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:10 ب.ظ http://kochik.blogfa.com

کلاً فیلمی که توش بهناز جعفری هست وجود سحر قریشی مثل یه تبخال رو یه صورت کک مکیه که تازه با کک مک زیبا شده

وجود بعضی آدمها تو سینمای ایران کلاً جزو تنقضات زندگیه

و از طرفی داره کم کم باعث میشه تنقضات و بعضی از صحنه های بی منطق و دلیل فیلم ها رو پشت گوش بندازیم

به نظر من بازی بهناز جعفری به عنوان یک نقش مکل عالی و چشمگیر بود؛ اما اون یکی نه؛ خیلی تلویزیونی و وارفته بود!

سهیل پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:10 ب.ظ

کلا پرش تو داستان فیلم زیاد بود :|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد