پیشدرآمد: پیشتر مطلبی نوشته بودم در خصوص پیامدهای انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم در ایران و در آن تحلیلی آماری در خصوص میزان مشارکت مردم در انتخابات و پیامدهای آن ارائه داده بودم. اما مجموعه حوادثی که در هفته آخر منتهی به روز انتخابات در سپهر سیاسی و اجتماعی نیروهای حاضر در صحنه تغییراتی را به وجود آورد، بررسی مجدد بر این رخداد کمسابقه را ضرورت بخشیدهاست! این نوشتار در ادامه تلاش میکند ضمن بررسی آمار انتخاباتی تحلیلی جامعهشناختی از این حضور جامعه ایران ارائه نماید.
«۱» نوشت: انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم چندپارگی جامعه ایران را به خوبی نمایش میدهد. خصوصا در پی ظهور جریان پوپولیست احمدینژاد در یک دهه گذشته آرایش نیروهای سیاسی ایران دستخوش تغییر فراوانی شدهاست. هرچند این جریان امکان حضور در انتخابات را پیدا نکرد و سبد آرای او بین سایر جریانها تقسیم گشت. لذا اگر پایگاه اجتماعی ایشان را هم لحاظ نماییم انتخابات سال 1396 بیانگر وجود حداقل چهار طبقه بزرگ از سلیقه رأی در جامعه ایران است. گروه اول که نتایج انتخابات اکثریت نسبی ایشان را به خوبی نشان میدهد حامیان دولت میانهروی روحانی هستند که این جبهه خود متشکل از جریانات سیاسی مختلفی شامل چپ مدرن و اصلاحطلبان و هواداران خاتمی، راست مدرن و تکنوکراتهای میانهروی جریان هاشمیرفسنجانی، محافظهکاران سنتی و حامیان علی لاریجانی در رأس هرم آن است و اکثریت طبقه متوسط شهرنشین جامعه ایران (خصوصا در شهرهای بزرگ) در قاعده هرم این جبهه قرار میگیرند. گروه دوم پوپولیستهای حامی احمدینژاد هستند که در غیاب جریان او در انتخابات به نظر میرسید در پشت سر قالیباف در انتخابات صفآرایی نمایند. این جبهه به غیر رأس سیاسی عمدتا شامل نیروهای نظامی و امنیتی میانه حاکمیت در قاعده هرم خود بیشترین سرمایهگذاری را بر روی اقشار پاییندست حاشیهنشین شهرهای بزرگ ایران انجام دادهاست. گروه سوم سایر محافظهکاران هستند که از دو دهه پیش به این طرف با برند اصولگرایی در عرصه حاکمیت ایران ظاهر شدهاند و تقریبا در تمام انتخاباتهای گذشته از تمامی طبقات اجتماعی نیروهایی را با خود همراه میسازند. نماینده این گروه در انتخابات اخیر رئیسی بود که مطابق آمار اعلام شده توسط وزارت کشور نزدیک به 16 میلیون رأی کسب نمود. گروه چهارم غایبان و تحریمکنندگان انتخابات هستند که به دلایل مختلف در انتخابات حضور نیافته و بررسی تعداد آنها در انتخاباتهای اخیر عددی بین 10-15 میلیون نفر را نشان میدهد.
«۲» نوشت: نتایج انتخابات ریاستجمهوری در نگاه اول بیانگر پیروزی چشمگیر تحولخواهان و میانهروها در برابر محافظهکاران و گروههای تندروی اقتدارگراست. در این پیروزی شبههای وجود ندارد هرچند تجارب دو دهه گذشته هم مؤید این مطلب هست که در هر انتخاباتی که نیروهای طبقه متوسط جامعه ایران میدانداری کردهاند (غیر از نتیج انتخابات بحثانگیز 88 که اجازه بدهید از این منظر به آن نگاه نداشته باشیم) در نتایج شمارش آرا دست بالاتر از آن ایشان بودهاست. انتخابات اخیر نیز از این جنبه مستثنی نبوده و حجم نیروهای اجتماعی که در هفته آخر منتهی به انتخابات بدون هیچ تابلوی اعلانات خاصی در خیابان حضور به هم رساندند به انتخابات مذکور جنبه رفراندومی بخشیدند و طبعا هر بینندهای وقتی این حجم از حضور آدمهای شبیه به خودش را در کف خیابان ببیند که بدون شعارهای حاکمیتی رنگارنگ از او دعوت به همراهی با حضوری نمادین را میکنند اگر تصمیمی برای مشارکت در انتخابات نداشته باشد هم جذب این فضا خواهد شد.
«۳» نوشت: افزایش آرای آقای روحانی از حدود 18 میلیون سال 92 به 23.5 میلیون نفر در انتخابات اخیر (با توجه به هرم جمعیتی میانسال جامعه که تغییر زیادی را در ترکیب شرکتکنندگان این انتخابات نشان نمیدهد) نشانگر حضور دست کم 4-5 میلیون نفر (حدود 10درصد از کل واجدین شرایط رأی) از کسانی است که در طی سالهای منتهی به 92 تصمیم به پایان همراهی خود با روشهای پارلمانتاریستی داشتند چون همانطور که در نوشتار قبلی به آن اشاره شده در loop سالهای 76-84 این شیوه تلاش برای ایجاد اصلاحات در جامعه عملا ره به جایی نبرد و نگارنده معتقد است کسب آرای این بخش از جامعه توسط کمپین آقای روحانی بیش از آنکه ناشی از دستاوردهای دولت یازدهم در بطن جامعه باشد محصول فداکاری این اقشار عمدتاً تحصیلکرده و دوراندیش است که ضمن باور به کم تأثیر بودن حضور انتخاباتی در بهبود کیفیت زندگیشان، به طور نسبی یک بار دیگر هم در صحنه حاضر شدند تا پرشماری خود را به گروه مقابل گوشزد نمایند.
آقا مردیم بس که فداکاری کردیم و خبری از تغیرات مورد نظر نشد . انگار آقای روحانی این دفه خیالاتی در سر داره به نظر رای دهندگان توجه نشون بده . آمین یا رب العالمین