دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

پایان خواب (End of Sleep)


از عشق گفتن در زمانه بیداد باد
از خاطرات آن روزهای کوتاه گرم
از تقاطع چشمک‌زن بی‌تاب
از من، در کودکی خود بیدار
از تو، در خوابِ پایان جاده
از همه،
         عبور کرده‌ایم
بی‌شک.

رفتیم تا به بام شهر
تا چراغانی عیاران بر کوه
تا شام غریبان در بستر

رفتیم با گرمی چراغ اندوه
با حرارت روزهای تابستان
با بی‌ترانه،
به ناکجا.

و بازگشتیم
به اینجا
قلبِ شهر
مرکز بیدادهای تاریخ‌ساز
مرز شب‌های جشن و مرگ
مرز خواب‌های تعبیر نشده بیمار
مرز مرکزهای بی‌دایره بر سوزن پرگار.

زمان، بی‌امان مالِ ماست،
روشنایی‌های شهر
تاریکی کوچه‌ها
همه وصله‌های ناچسب مالِ ما
همه غربت‌های هفتگی در شب؛
مالِ ماست.

اگر مرگ بی‌صبر نیست در پایان کار
زندگی پس چرا جریان ندارد؟
این توقف در واژه‌های نامفهوم و گنگ
اگر خواب نیست،
پس چرا پایان ندارد؟

چهار فصل بلوغ ـ فصل سوم



نظرات 1 + ارسال نظر
یک دوست چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 ق.ظ

بسیار نوشته زیبایی بود
با سپاس و تشکر از شما

خود کتاب را چگونه باید تهیه کرد؟

ممنون از محبت شما
در یکی از پست‌های وبلاگ اعلام شده است:
http://alef-mim-roshan.blogsky.com/1391/12/27/post-97

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد