دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

تراژدی یا کمدی (Tragedy or Comedy)



داستان‌ها اگه کمدی باشند اغلب یه جور شروع می‌شوند. یه آدم سرگردان یا بی‌دست و پا با کلی آرزوهای بزرگتر از حد خودش، که اغلب همان فانتزی‌های ذهنی نویسنده در دوران مختلفی از زندگی‌اش بوده یا هستند، با کسی یا حادثه‌ای برخورد می‌کنند و موقعیت‌های بعدی قرار است به نشاط خواننده بیافزایند و همان فانتزی‌ها را با زبان بی‌زبانی اثبات و القاء کنند.

داستان‌ها اگه تراژدی باشند هم اغلب یه جور شروع دارند. یه آدم سرگردان یا شکست‌خورده و یا مواجه شده با حادثه‌ای در پلان قبل از شروع داستان که یا آرزوهایش به فنا رفته، یا معشوق از کف داده و یا انسانیتش خدشه‌دار شده و غیره و غیره، با کسی یا حادثه‌ای برخورد می‌کند و موقعیت‌های بعدی قرار است به عمق تفکر خواننده بیافزایند و یا برای القاء و اثبات چیزی در ذهن وی تلاش نمایند.

اگر زندگی یه داستان در حال نوشتن باشه، به نظر تراژدی هست یا کمدی یا هر دو؟ چند وقت پیش یه جمله کنایه آمیز در جایی خوندم که از وقوع تراژدی و کمدی به صورت متوالی با فاصله زمانی چند سال نسبت به هم صحبت می‌کرد با این مضمون که «ما همیشه یا جای درست بودیم در زمان غلط و یا جای غلط بودیم در زمان درست» که اشاره به همان دو وجهی تراژدی و کمدی همزمان دارد. ولی جدا از این استعاره‌ها و کارکلیماتورها ماهیت زندگی واقعاً چیست؟ تراژدی یا کمدی یا هر دو؟



پی‌نوشت: اینجور وقت‌ها که مخ آدم می‌خوره به بن‌بست، یه جمله کدخدامنشانه هست که میگه «زندگی باید کرد». البته این جمله به شکل‌های دیگری هم مطرح شده مثلا «باید زندگی کرد» یا «کرد باید زندگی» یا «زندگی کرد باید» و غیره و غیره و بسته به اینکه ویرگول مربوطه و علامت مفعولی را در کجای جمله اضافه کنی معانی برایت فرق خواهند داشت قطعاً!

نظرات 6 + ارسال نظر
پ. پژوهش جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ق.ظ http://ppajouhesh.blogfa.com

چه اهمیتی داره واقعاً این سؤال. یعنی اگر به این نتیجه برسیم که زندگی کمدیه جالب‌تر می‌شه یا اگه تراژدیه تلخ‌تر؛ اگه یکی از اینا باشه مگه برای همه هم همین‌طوره؛ اگه یک بازه از زندگی توی یک ژانر باشه یعنی باقی‌ش هم همینه؟ سؤال چرندیه از نظر من (سلام آقای گلستان) و از لفاظی‌های توی صف نونوایی.

اینکه ماهیت زندگی چی هست مهمه و پرسش حل نشده ذهن منه، نه آن نتایج فرمالیستی که «زندگی تراژدی هست پس تلخ است» یا «زندگی کمدی است پس جالب است» و غیره و غیره.
در واقع سئوال می‌تونه فلسفی‌تر باشه به این شکل که آیا باید قدر زندگی را دانست چون یک «هدیه» است از منشاء معلوم یا نامعلوم؟ یا نه چون منشاء آن «تصادف» است فقط باید از ابتدا تا انتها آن را سر گذراند؟ و اگر «هدیه» نیست و «تصادفی» هم نیست، پس چی است؟ آیا «خودشبیه» است و هر جزئی از زندگی از قوانینی که برای کل آن قابل تصور هستند پیروی می‌کند؟ آیا اصلا «هدفمند» هست و قابل برنامه‌ریزی؟ یا بخشی از الگویی هست که درکش برای ما مشخص نیست؟ یا چی؟

مسلم احمدوند جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:34 ق.ظ

چارلی چاپلین میگه:
Life is a tragedy when seen in close-up, but a comedy in long-shot

عمار جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ق.ظ http://360degree.blogsky.com

سلام
امید نیک
ما از این زحمات شما در تدوین و تهیه این وبلاگ تشکر می کنیم

ساسان شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام

1. زندگی تو یا زندگی من؟
2. اگه زندگی من پس به تو چه؟
3. اگه زندگی تو، تو مگه زندگی می کنی؟ D:

ساسان شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ب.ظ

4. اگه نه زندگی من نه زندگی تو پس مگه فوضولی تو زندگی مردم سرک می کشی؟

مسعود شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ب.ظ

امید جان، با این قیمت دلار وقتی بحث رابطه ما و زندگی مطرح میشه، ویرگول رو هر جا بذاری زندگی فاعل از آب درمیاد و ما هم مفعول...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد