دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

دیوار آزاد

اجتماعی ـ فرهنگی ـ طنز

نقدی بر روشنفکری (Intellectualism Review)



تک‌نوشت: «روشنفکری» یا اگر با توجه به عینیت موجود از آن در جامعه امروزی قرار باشد منصفانه قضاوت شود «روشنفکرنمایی»، به نظر آفت مزرعه بی‌بر چندین نسل زندگی در برهوت فرهنگی ایران است. از یک سو ورود افراد به نحله‌های فکری و یا مدعی تفکرات مکتبی همه انرژی ایشان را صرف پرداختن به جزئیات محفلی و مناسبات آن کاست اجتماعی که به آن جذب شده‌اند می‌نماید و سوی دیگر بهانه در دست اصحاب قدرت می‌دهد تا برای هموارسازی تداوم سلطه خویش با تکیه بر همان جزئیات به اصطلاح فکری و فرهنگی مخالفان خود را برچسب زده و به حاشیه برانند. ممکن است این قضیه برعکس نیز رخ دهد یعنی در اثر اصرار جریان حاکم بر گروهی از هنجارها و مؤلفه‌های فرهنگی آنتی‌تزی به صورت یک جریان فکری مخالف با رفتاری غیرسیاسی و بیشتر در قالب فرهنگی و اجتماعی شکل گیرد. غم‌انگیزترین وجه موضوع این است که گویا این تلاطم بین نسلی به یک قرارداد و سازشی پنهانی بین دو گروه مزبور جهت تحمل یکدیگر تبدیل می‌شود. یعنی داشتن برچسب‌های نامطلوب و حاشیه‌نشینی محفلی و سرگرم بودن به مناسبات سطحی همان محافل در ازای تحمل شدن جزئیات نامطلوب اصحاب قدرت چنان رواج می‌یابد که گویا رد یک شیوه به مثابه انتخاب شیوه دیگری است.
افراد ممکن است به واسطه مطالعات و تفکرات شخصی و یا در اثر حضور در جلسات بحث و گفتگو و مباحثه گروه‌های اجتماعی که ممکن است مجوز فعالیت داشته باشند و یا نداشته باشند ابتدائاً جذب جزئیات ظاهری این محافل شوند؛ فرضاً نوع پوشش و یا شیوه‌های گفتگو و ارتباط برقرار کردن با دیگران؛ سپس در ادامه با استحاله شدن شالوده‌ها و فرضیات اولیه ذهنی پیوستن به شیوه‌های رفتاری و تفکرات این گروه‌ها رخ می‌دهد که با توجه به ماهیت آن پیوند پنهانی که به آن اشاره شد، به احتمال زیاد در تضاد با وضعیت مطلوب اصحاب قدرت است. لذا برای دفع آثار نامطلوب چنین تقابل مستقیمی، فرد به تدریج یک حریم اجتماعی تصنعی نسبت به اطرافیان و موقعیت‌های اجتماعی غیرهمسان ولی پر برخورد (مانند خانواده/ دوستان و آشنایان قدیمی/ همکاران و غیره و غیره) برای خود متصور شده و خویشتن را با محیط پیرامون غریبه و ناهماهنگ می‌پندارد. در مراحل بعدی ممکن است فرد دچار توهماتی نظیر نخبه بودن و یا برتر بودن نسبت به پیرامون نیز شده و مرزهای این حریم تصنعی از دنیای درون فکر او خارج گردد.
یک واقعیت پنهان در خصوص خطوط فکری روشنفکری این است که اگر الگوهای رفتاری این گروه‌ها مخالف عرف حاکم بر جامعه نباشد فاقد آن جذابیتی خواهد شد که منشأ تکثیر ایده‌ها و گسترش آن مکتب فکری و فرهنگی گردد. از سوی دیگر اصلاح خرده‌فرهنگ‌های نامناسب موجود در عرف جامعه بدون درک اشتباه بودن آنها از سوی بدنه جامعه امکان‌پذیر نیست و اینجاست که یک دور باطل شکل می‌گیرد. از یک سو باید مخالف هنجارهای اجتماعی نامناسب بود و از سوی دیگر این مخالفت به مثابه ورود به جرگه روشنفکرنمایان خارج از گود نشین است؛ خصوصاً زمانی که اصحاب قدرت بر اجرای آن هنجارهای نامطلوب به دلایل مختلف اصرار داشته باشند.
یک مشاهده عینی از جامعه ایران نشان می‌دهد پس از روشنفکران عرفی و مذهبی دهه‌های 1340 و 1350 که در تحولات سیاسی و اجتماعی زمان خود منشأ اثر بوده‌اند در سال‌های بعد این باب بسته شده و گویی نوعی قحط‌الرجال در پهنه اجتماع به وقوع پیوسته باشد. به عقیده نگارنده واقعیت این است که عصر روشنفکری با آن پرستیژ اجتماعی کلاسیک به پایان رسیده و مجموعه خصوصیاتی که در آن دوران طلایی ممکن بود بسیار آوانگارد به نظر بیاید امروزه بروندادی سانتی‌مانتال و متوسط محسوب می‌شوند و لذا اگر قرار است اعتلا و شکوفایی مجددی در پهنه اجتماع و در پرتو روشنفکری و دگراندیشی رخ دهد، این پارادایم نیازمند طرح مفاهیم؛ تعاریف و اصول موضوعه جدیدی است.
نظرات 2 + ارسال نظر
پ. پژوهش یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 ق.ظ http://ppajouhesh.blogfa.com

اینو خوب اومدی. شاید هیچ‌کدوم‌مون فکر نکنیم که خودمون هم قبلاً روشن‌فکر‌نما بوده باشیم ولی حقیقتش اینه که همه‌مون یک برهه‌ای از عمرمون چنین چیزی بودیم. من خودم از این قضیه با‌خبر نبودم تا این‌که به تازگی خاطرات و نوشته‌های گذشته‌هام رو خوندم و متوجه این حس نامرئی توی وجود اون دورانم شدم که خیلی هم دور نبود از این زمان. تو هم مطمئناً بودی.
ولی در کل یک چیزی رو باید بگم: توی پاراگراف آخرت به این اشاره کردی که روشن‌فکری در دوره‌ی روشنگری آوان‌گارد به نظر می‌اومده و حالا بروندادی سانتی‌مانتال و متوسط داره؛ من می‌خوام بگم که کلاً اساس روشن‌فکری بر سانتی‌مانتالیسم و ایده‌های آرمان‌شهرانه است؛ در حالی که ما حالا می‌دونیم که آرمان‌شهری وجود نداره و این ایده‌ها در فضای ساده‌شده‌ی تحلیلی‌اند که فقط به نتیجه‌ی دقیق و مشخص می‌رسند ولی مباحثی نظیر انسان‌شناسی نشون داده که جوامع بشری و مسیر حرکتشون خیلی هم به روش آنالیزی تز-سنتز-آنتی‌تز عمل نمی‌کنن.
در هر حال، روشن‌فکری ایده‌ای آرمان‌گرایانه‌ست و معمولاً مربوط به سال‌های نوجوانی تا جوانی افراد؛ البته ممکنه کسی تا آخر عمر هم آرمان‌گرا، سانتی‌مانتال، پوزیتیویست یا به هر گرایش فکری قطعی‌نگر دیگه‌ای باقی بمونه.

ممنون از نظرات شما مهندس؛ البته باید اشاره کنم جمع‌بندی جسورانه‌ای داشتید در بحث اینکه مقوله روشنفکری را ناشی از طبیعت ایده‌آلیست و آرمانشهرخواهانه انسان در دوران جوانی تلقی کرده‌اید و این نقطه نظر ممکن است مورد چالش باشد از سوی برخی از افراد

سهیل سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ب.ظ

با وضعیت فعلی جامعه قحطی زده این مرز و بوم پر گوهر (از قحطی آب و برق و گاز اینا گرفته تا به قول شما قحطی رجال) در کل حرف حرفی کاملا صحیح و درست و به جا استو در پاسخ به دوست گرامی پ پژوهش باید عرض شود که روشنفکری تنها به آرمانشهری محدود نیست و ربطی هم به دوران سرکشی نوجوانی و جوانی ندارد، روشنفکر یعنی کسی که ایده ای برای حل مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره دارد و همان ایده ممکن است سال ها منجر به تاصیرات عظیمی در جهان گردد، امثال متفکرانی چون، مارکس، آدام اسمیت و تا دلتان بخواهد افرادی که هریک به نحوی بر جهان تاثیر گذاشتند چه از نظر ما و شما مثبت بوده باشد چه منفی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد